- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۳۶۹۵
- شماره مطلب: ۵۹۳۱
-
چاپ
ماه زیبای کفن پوش
لاله سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بی سبب نیست که اینگونه معطر شدهای
دشت را از شرر داغ دلت سوزاندی
راستی باغی از آلالۀ پرپر شدهای
تنش تیغ و تنت، کرب و بلا را لرزاند
زخمی صاعقۀ خنجر و حنجر شدهای
چه کنم با غم این پیکر پا مال شده؟
بی پر و بالتر از هر چه کبوتر شدهای
سنگ بر آینهات خورده و تکثیر شده
مثل غم های دلم، چند برابر شدهای
ماه زیبای کفن پوش! هلالم کردی
شاخ شمشاد عمو، مثل صنوبر شدهای
مجتبی دست تو را داد به دستم، دیروز
ولی امروز، تو مهمان برادر شدهای
ای به کام شهادت ز عسل شیرینتر
تو در آیین وفا آینه باور شدهای
ای به کام تو شهادت ز عسل شیرینتر
تو در آیین وفا آینه باور شدهای
این جماعت همه دنبال سرت آمدهاند
چشم بر هم بزنی پیکر بی سر شدهای
دست و پا میزنی و من جگرم میسوزد
خیلی امروز شبیه علی اکبر شدهای
-
گداهای گرفتار
وقتی همه جا شهره به عنوان تو باشیم
باید که فقط ریزهخور خوان تو باشیم
دامن نکش از دست گداهای گرفتار
بگذار کمی دست به دامان تو باشیم
-
بابای با محبّتم! انگشترت کجاست؟
آرام جان خستهدلان، پیکرت کجاست؟
جانم به لب رسیده پدر جان، سرت کجاست؟
جسمت اسیر فتنۀ یغماگران شده
پیراهن امانتی مادرت کجاست؟
-
شروع تلاطم
آن شب سپهرِ دیدهی او، پُر ستاره بود
داغ نهفته در جگرش، بیشماره بود
در قاب خونگرفتهی چشمان خستهاش
عکس سر بریده و یک حلق پاره بود
ماه زیبای کفن پوش
لاله سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بی سبب نیست که اینگونه معطر شدهای
دشت را از شرر داغ دلت سوزاندی
راستی باغی از آلالۀ پرپر شدهای
تنش تیغ و تنت، کرب و بلا را لرزاند
زخمی صاعقۀ خنجر و حنجر شدهای
چه کنم با غم این پیکر پا مال شده؟
بی پر و بالتر از هر چه کبوتر شدهای
سنگ بر آینهات خورده و تکثیر شده
مثل غم های دلم، چند برابر شدهای
ماه زیبای کفن پوش! هلالم کردی
شاخ شمشاد عمو، مثل صنوبر شدهای
مجتبی دست تو را داد به دستم، دیروز
ولی امروز، تو مهمان برادر شدهای
ای به کام شهادت ز عسل شیرینتر
تو در آیین وفا آینه باور شدهای
ای به کام تو شهادت ز عسل شیرینتر
تو در آیین وفا آینه باور شدهای
این جماعت همه دنبال سرت آمدهاند
چشم بر هم بزنی پیکر بی سر شدهای
دست و پا میزنی و من جگرم میسوزد
خیلی امروز شبیه علی اکبر شدهای