- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۱۷۵۴
- شماره مطلب: ۵۹۲۵
-
چاپ
راندۀ خوانده
اگر بر آستان خوانی مرا، خاک درت گردم
وگر از در برانی، خاک پای لشکرت گردم
به دامانت غبار آسا نشستم، بر نمیخیزم
و گر بفشانیام، خیزم ولی گرد، سرت گردم
دل و جانم، ز تاب شرم، همچون شمع میسوزد
بده پروانه، تا پروانه سان، خاکسترت گردم
به دربارت اگر باری دهی بارم، زهی عزت
ولیکن با چه رویی؟ روبرو با خواهرت گردم
ببین از کردهای خود سر به زیرم، سر بلندم کن
مرا رخصت بده تا پیش مرگ اکبرت گردم
اگر باشد به دستم اختیاری، بعد سر دادن
سرم گیرم به دست و باز برگرد سرت گردم
وضو گیرم ز آب کوثر و نامش به لب آرم
که شاید رستگار از فیض نام مادرت گردم
اگر بر جانفشانی نیستم قابل، اجازت بخش
که من گهواره جنبان علی، اصغرت گردم
-
معصوم هفتم
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
-
بزم عدو
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفرهام کباب، به غیر از جگر نداشت
«ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم»
جز داغ دل، نصیب، جگر بیشتر نداشت
-
دلِ عشق
من نرد غم لیلی لیلا زدهام
دلخونم و چون لاله به صحرا زدهام
آنجا که سفینه النجاهاست، حسین
دریا، دلِ عشق و من به دریا زدهام
-
نی نامه
قمار عشق را خوش برده بودی
سرت آنجا که باده خورده بودی
تو بودی زخمۀ زخمیّ بیداد
که عمری بی صدا بودیّ و فریاد
راندۀ خوانده
اگر بر آستان خوانی مرا، خاک درت گردم
وگر از در برانی، خاک پای لشکرت گردم
به دامانت غبار آسا نشستم، بر نمیخیزم
و گر بفشانیام، خیزم ولی گرد، سرت گردم
دل و جانم، ز تاب شرم، همچون شمع میسوزد
بده پروانه، تا پروانه سان، خاکسترت گردم
به دربارت اگر باری دهی بارم، زهی عزت
ولیکن با چه رویی؟ روبرو با خواهرت گردم
ببین از کردهای خود سر به زیرم، سر بلندم کن
مرا رخصت بده تا پیش مرگ اکبرت گردم
اگر باشد به دستم اختیاری، بعد سر دادن
سرم گیرم به دست و باز برگرد سرت گردم
وضو گیرم ز آب کوثر و نامش به لب آرم
که شاید رستگار از فیض نام مادرت گردم
اگر بر جانفشانی نیستم قابل، اجازت بخش
که من گهواره جنبان علی، اصغرت گردم