مشخصات شعر

آفتاب‌ترین انتخاب

 

 

به سیر آینه بودن، شتاب با او بود  

شکوه روشنی آفتاب با او بود


نگفته بود کسی پاسخی، به پرسش عشق  

هزار مرتبه، اما در جواب با او بود


چه انقلاب بزرگی به کربلا کردند  

که ذات جاری آن انقلاب با او بود


کمر چو بست بگیرد چکاد فردا را  

به اوج عاطفه، بال عقاب با او بود


برای آن که شود پرده، پرده پاره ظلام  

شبانه، دشنۀ سرخ شهاب با او بود


به راه شیری عشق و سپیده پوش افق  

سهیل بخت و امید رباب با او بود


شبی که هیچ ستاره نداشت هیچ سوسو  

فروغ آینۀ ماهتاب با او بود


حریم حرمت گل را عفاف نور گرفت  

که آیه‌های عفیف حجاب با او بود


ز موج‌های خطر، بیم در دلش، هرگز  

نبود، چون خلف بوتراب با او بود


اگر چه تشنگی‌اش می‌گداخت دریا را  

حضور سبزترین روح آب با او بود


هزار نیزه اگر بر تنش فرود آمد  

به راه عشق چه اندوه! تاب با او بود


سکوت ساری شب گرچه دیرپایی داشت  

شکستِ قلعۀ سنگین خواب با او بود


دری به خانۀ خورشیدی حضور گشود  

که آفتاب‌ترین انتخاب با او بود


چه عاشقانه سر نیزه خواند سورۀ کهف  

که رمز روشن ‌ام‌الکتاب با او بود


حقیقت ازلی، رمز و راز لم یزلی  

رموز علو حضور و غیاب با او بود


برای آنکه زمین را پر از ستاره کند
به سیر آینه بودن، شتاب با او بود

 

آفتاب‌ترین انتخاب

 

 

به سیر آینه بودن، شتاب با او بود  

شکوه روشنی آفتاب با او بود


نگفته بود کسی پاسخی، به پرسش عشق  

هزار مرتبه، اما در جواب با او بود


چه انقلاب بزرگی به کربلا کردند  

که ذات جاری آن انقلاب با او بود


کمر چو بست بگیرد چکاد فردا را  

به اوج عاطفه، بال عقاب با او بود


برای آن که شود پرده، پرده پاره ظلام  

شبانه، دشنۀ سرخ شهاب با او بود


به راه شیری عشق و سپیده پوش افق  

سهیل بخت و امید رباب با او بود


شبی که هیچ ستاره نداشت هیچ سوسو  

فروغ آینۀ ماهتاب با او بود


حریم حرمت گل را عفاف نور گرفت  

که آیه‌های عفیف حجاب با او بود


ز موج‌های خطر، بیم در دلش، هرگز  

نبود، چون خلف بوتراب با او بود


اگر چه تشنگی‌اش می‌گداخت دریا را  

حضور سبزترین روح آب با او بود


هزار نیزه اگر بر تنش فرود آمد  

به راه عشق چه اندوه! تاب با او بود


سکوت ساری شب گرچه دیرپایی داشت  

شکستِ قلعۀ سنگین خواب با او بود


دری به خانۀ خورشیدی حضور گشود  

که آفتاب‌ترین انتخاب با او بود


چه عاشقانه سر نیزه خواند سورۀ کهف  

که رمز روشن ‌ام‌الکتاب با او بود


حقیقت ازلی، رمز و راز لم یزلی  

رموز علو حضور و غیاب با او بود


برای آنکه زمین را پر از ستاره کند
به سیر آینه بودن، شتاب با او بود

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×