- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۱
- بازدید: ۱۱۶۰
- شماره مطلب: ۵۸۰۳
-
چاپ
ملال و سؤال
شاه مظلومان، غریب نینوا
سرور عطشان، شهید کربلا
خویش را چون بیکس و بییار دید
خیمهگه را خالی از انصار دید
دل به تنهایی کشیدش سوی دوست
شوق وصلش، رهنمون در کوی دوست
پس خرامان، جانب خرگاه شد
از دلش بر، نالۀ جانکاه شد
از صدای «الوداع» شاه دین
در حرم شد شور روز واپسین
حلقهزن بر گِرد سلطان حجاز
با فغان و نالههای جانگداز
هر یکی در دل ملالی داشتی
زآن ملال از شه سؤالی داشتی
آن یکی گفتا به چشمان پُرآب:
بر که ما را میسپاری؟ ای جناب!
آن یکی گفتا که در این سرزمین
کیست ما را بعد تو یار و معین؟
آن یکی گفتا که اندر این دیار
ما غریبان را که باشد غمگسار؟
آن یکی گفتا که ای سالار ما!
در سفر آیا که باشد یار ما؟
آن یکی گفتا که ای شاه زمن!
پس که ما را میرساند در وطن؟
«آذرا»! بر بند لب زین شرح غم
سوخت جان شیعیان از این الم
-
هلال زینب
کوفیان را دیده از غم، اشکبار
اندر آن هنگامه از خرد و کبار
بانوی دین دید چون افغانشان
از مصائب، دیدهی گریانشان،
-
بیتالاحزان
باز گشتم با غم و محنت، قرین
یادم آمد از غم «امّالبنین»
شد ز دشت کربلا چون باخبر
«بیتالاحزان» در بقیعش شد مقر
-
یا جّدا!
چون «بشیر» از امر زینالعابدین
وارد شهر مدینه شد غمین
بانگ زد: یا اهل یثرب! خاص و عام
بعد از این اندر مدینه «لامُقام»
-
بوی مشک
اهل بیت شاه دین با صد نوا
بار بر بستند از شام بلا
ره بپیمودند چندی بیقرار
تا که دشت کربلا شد آشکار
ملال و سؤال
شاه مظلومان، غریب نینوا
سرور عطشان، شهید کربلا
خویش را چون بیکس و بییار دید
خیمهگه را خالی از انصار دید
دل به تنهایی کشیدش سوی دوست
شوق وصلش، رهنمون در کوی دوست
پس خرامان، جانب خرگاه شد
از دلش بر، نالۀ جانکاه شد
از صدای «الوداع» شاه دین
در حرم شد شور روز واپسین
حلقهزن بر گِرد سلطان حجاز
با فغان و نالههای جانگداز
هر یکی در دل ملالی داشتی
زآن ملال از شه سؤالی داشتی
آن یکی گفتا به چشمان پُرآب:
بر که ما را میسپاری؟ ای جناب!
آن یکی گفتا که در این سرزمین
کیست ما را بعد تو یار و معین؟
آن یکی گفتا که اندر این دیار
ما غریبان را که باشد غمگسار؟
آن یکی گفتا که ای سالار ما!
در سفر آیا که باشد یار ما؟
آن یکی گفتا که ای شاه زمن!
پس که ما را میرساند در وطن؟
«آذرا»! بر بند لب زین شرح غم
سوخت جان شیعیان از این الم