- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۲
- بازدید: ۲۱۲۱
- شماره مطلب: ۵۷۱۹
-
چاپ
صورت و معنی
«دُرّهالتّاج» گرامیگوهران
آن سبک، در وزن و در قیمت، گران
«اَرفعُ المِقدار مِن کُلََّ الرّفیع»
«الشّفیعِ بن الشّفیعِ بن الشّفیع»
گرمی آتش، هوای خاک از او
آبِ کارِ انجم و افلاک از او
کودکی در دامن مهرش به خواب
سه ولد، با چار مام و هفت باب
مایۀ ایجاد، کز پُرمایگی
کرده مِهرش، طفل دین را دایگی
وه! چه طفلی؟ مُمکنات، او را طفیل
دستِ یکسر کاینات، او را به ذیل
شمّهای، خُلد از رخ زیبندهاش
آیتی، کوثر ز شکّرخندهاش
اشرف اولاد آدم را، پسر
لیکن اندر رتبه، آدم را پدر
از علیاکبر به صورت، اصغر است
لیک در معنی، علیّ اکبر است
ظاهراً از تشنگی، بیتاب بود
باطناً سرچشمهی هر آب بود
یافت کاندر بزم آن سلطان ناز
نیست لایقتر از این گوهر، نیاز
خوش رهآوردی، بدان درگاه بُرد
بر سر دستش، به پیش شاه بُرد
-
صاحب همّت
نیست صاحبهمّتی در نشأتین
همقدم عبّاس را، بعد از حسین
در هواداریّ آن شاه الست
جمله را یک دست بود، او را دو دست
-
اسرار حق
اکبر آمد با رخ افروخته
خرمن آزادگان را سوخته
ماه رویش کرده از غیرت، عرق
همچو شبنم، صبحدم بر گلورق
-
محرم اسرار
روی در میدان این دفتر کنم
شرح میدان رفتن شه، سر کنم
بازگویم، آن شه دنیا و دین
سرور و سرحلقۀ اهل یقین
صورت و معنی
«دُرّهالتّاج» گرامیگوهران
آن سبک، در وزن و در قیمت، گران
«اَرفعُ المِقدار مِن کُلََّ الرّفیع»
«الشّفیعِ بن الشّفیعِ بن الشّفیع»
گرمی آتش، هوای خاک از او
آبِ کارِ انجم و افلاک از او
کودکی در دامن مهرش به خواب
سه ولد، با چار مام و هفت باب
مایۀ ایجاد، کز پُرمایگی
کرده مِهرش، طفل دین را دایگی
وه! چه طفلی؟ مُمکنات، او را طفیل
دستِ یکسر کاینات، او را به ذیل
شمّهای، خُلد از رخ زیبندهاش
آیتی، کوثر ز شکّرخندهاش
اشرف اولاد آدم را، پسر
لیکن اندر رتبه، آدم را پدر
از علیاکبر به صورت، اصغر است
لیک در معنی، علیّ اکبر است
ظاهراً از تشنگی، بیتاب بود
باطناً سرچشمهی هر آب بود
یافت کاندر بزم آن سلطان ناز
نیست لایقتر از این گوهر، نیاز
خوش رهآوردی، بدان درگاه بُرد
بر سر دستش، به پیش شاه بُرد