- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۱۲۸۳
- شماره مطلب: ۵۶۹۱
-
چاپ
سوغات
از من اگر پُرسی از چیست، باشد سیه معجر من
بشْنو دهد پاسخ تو، موی سپیدِ سر من
صد شعله دارم به سینه، باشم خجل از مدینه
زآنان که بردم یکی نیست، از اکبر و اصغر من
در تن توانی نمانده، جز نیمهجانی نمانده
از بس نزار و نحیفم، نشناسدم شوهر من
یک گل نمانده به باغم، داغ آمده روی داغم
پروانه بودم که رفتم، برگشته خاکستر من
گر یوسفم رفته از دست، پیراهنش همرهم هست
آوردهام تا ببینی، سوغاتم، ای مادر من!
دل تفته و سینه خسته، خواندم نمازم نشسته
هرگز نیام سرشکسته، گر چه شکسته سر من
مادر! مگو قاسمت کو، ماه بنیهاشمت کو
از داغشان کرده جاری، صد چشمه، چشم تر من
دارم دلی مثل شیشه، آن هم ز صد جا شکسته
از سنگها، از در و بام، دارد نشان پیکر من
هر زن دو چشمش پُر آب است، با او دو شیشهیْ گلاب است
بردم اگر باغ لاله، بین باغ نیلوفر من
گر چه رَثایم رَسا نیست، جز پیروی از «صفا» نیست
جز وصف آل عبا نیست، در طبع و در دفتر من
-
معصوم هفتم
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
-
بزم عدو
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفرهام کباب، به غیر از جگر نداشت
«ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم»
جز داغ دل، نصیب، جگر بیشتر نداشت
-
دلِ عشق
من نرد غم لیلی لیلا زدهام
دلخونم و چون لاله به صحرا زدهام
آنجا که سفینه النجاهاست، حسین
دریا، دلِ عشق و من به دریا زدهام
-
نی نامه
قمار عشق را خوش برده بودی
سرت آنجا که باده خورده بودی
تو بودی زخمۀ زخمیّ بیداد
که عمری بی صدا بودیّ و فریاد
سوغات
از من اگر پُرسی از چیست، باشد سیه معجر من
بشْنو دهد پاسخ تو، موی سپیدِ سر من
صد شعله دارم به سینه، باشم خجل از مدینه
زآنان که بردم یکی نیست، از اکبر و اصغر من
در تن توانی نمانده، جز نیمهجانی نمانده
از بس نزار و نحیفم، نشناسدم شوهر من
یک گل نمانده به باغم، داغ آمده روی داغم
پروانه بودم که رفتم، برگشته خاکستر من
گر یوسفم رفته از دست، پیراهنش همرهم هست
آوردهام تا ببینی، سوغاتم، ای مادر من!
دل تفته و سینه خسته، خواندم نمازم نشسته
هرگز نیام سرشکسته، گر چه شکسته سر من
مادر! مگو قاسمت کو، ماه بنیهاشمت کو
از داغشان کرده جاری، صد چشمه، چشم تر من
دارم دلی مثل شیشه، آن هم ز صد جا شکسته
از سنگها، از در و بام، دارد نشان پیکر من
هر زن دو چشمش پُر آب است، با او دو شیشهیْ گلاب است
بردم اگر باغ لاله، بین باغ نیلوفر من
گر چه رَثایم رَسا نیست، جز پیروی از «صفا» نیست
جز وصف آل عبا نیست، در طبع و در دفتر من