- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۶۲۷۶
- شماره مطلب: ۵۶۸۱
-
چاپ
شب چهلّم
دوباره آمدهای امّا، چقدر خسته و تنهایی
دوباره نوحه بخوان، زینب! دوباره با همه گویایی
صدای غمزدهات، بانو! به گوش دشت که میپیچد
ز خیمههای حرم انگار، شنیده میشود آوایی
بگو به اهل حرم، آرام، علیّ کوچک تو، خواب است
ربابِ غمزده را دریاب، نخوانَد این همه لالایی
سرت شکسته چرا؟ خواهر! کبودیِ بدنت از چیست؟
چه کرده طول سفر با تو؟ که مثل حضرت زهرایی
پرندهها همه برگشتند، ولی کبوتر کوچک نیست
کجاست دختر شیرینم؟ کجاست بلبل بابایی؟
غریب، از سفر اندوه، رسیدهایّ و چرا اوّل
به جای گودی قربانگاه، کنار علقمه میآیی؟
شب چهلّم خورشید است، ستارهها همه گریانند
وَ ماهِ مرثیه با زینب، دمیده است به زیبایی
-
روایت خورشید در چهار پرده (پردۀ چهارم)
دیگر به سینه تاب نماند و، به دل قرارافتاده جسم اطهرتان توی کارزار
ای چشمهای پاک شما، گرمی دلم ای دستهای سبز شما، معنی بهار
-
روایت خورشید در چهار پرده (پردۀ سوم)
از دشت سمت خیمه میآید کسی مگر؟
گویا دلش شکسته ز سنگینی خبر
داغی بزرگ، بر دل پاکش نشسته استداغی به وسعت غم آدم، نه! بیشتر
-
روایت خورشید در چهار پرده (پردۀ دوم)
جانم فدات، یار عزیزم، برادرم
همراه خوب کودکیام، نیم دیگرم
افتادهای میانۀ میدان به خون چرابالت شکسته است چرا پس کبوترم؟
شب چهلّم
دوباره آمدهای امّا، چقدر خسته و تنهایی
دوباره نوحه بخوان، زینب! دوباره با همه گویایی
صدای غمزدهات، بانو! به گوش دشت که میپیچد
ز خیمههای حرم انگار، شنیده میشود آوایی
بگو به اهل حرم، آرام، علیّ کوچک تو، خواب است
ربابِ غمزده را دریاب، نخوانَد این همه لالایی
سرت شکسته چرا؟ خواهر! کبودیِ بدنت از چیست؟
چه کرده طول سفر با تو؟ که مثل حضرت زهرایی
پرندهها همه برگشتند، ولی کبوتر کوچک نیست
کجاست دختر شیرینم؟ کجاست بلبل بابایی؟
غریب، از سفر اندوه، رسیدهایّ و چرا اوّل
به جای گودی قربانگاه، کنار علقمه میآیی؟
شب چهلّم خورشید است، ستارهها همه گریانند
وَ ماهِ مرثیه با زینب، دمیده است به زیبایی