- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۱۳۵۹
- شماره مطلب: ۵۶۵۹
-
چاپ
دیدهی خونبار
اگر که دیدهی خونبار من امان میداد
کنار خاک تو، شرح دلم، زبان میداد
تو بودهای همه ره را و دیدهای که چسان
دلم به بوتهی عشق تو، امتحان میداد
رهین منّت اشکم که بر رُخم میریخت
گلِ خزانزده را آب، باغبان میداد
به هر زمان که سراغ تو، دختر تو گرفت
جواب طفل تو را با سِنان، سَنان میداد
اگر عزیز تو نسپرده بود جان در شام
کنار خاک تو چون میرسید، جان میداد
نخواستم که بَرَد پی به طشت و چوب و لبت
ولیک طفل تو بر من، تو را نشان میداد
اگر که چاک گریبان من، زبان میداشت
خبر ز سوختنِ مغزِ استخوان میداد
چو دید دسترسی بر سرت مرا نبُوَد
به جای من به لبت بوسه، خیزران میداد
-
معصوم هفتم
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
-
بزم عدو
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفرهام کباب، به غیر از جگر نداشت
«ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم»
جز داغ دل، نصیب، جگر بیشتر نداشت
-
دلِ عشق
من نرد غم لیلی لیلا زدهام
دلخونم و چون لاله به صحرا زدهام
آنجا که سفینه النجاهاست، حسین
دریا، دلِ عشق و من به دریا زدهام
-
نی نامه
قمار عشق را خوش برده بودی
سرت آنجا که باده خورده بودی
تو بودی زخمۀ زخمیّ بیداد
که عمری بی صدا بودیّ و فریاد
دیدهی خونبار
اگر که دیدهی خونبار من امان میداد
کنار خاک تو، شرح دلم، زبان میداد
تو بودهای همه ره را و دیدهای که چسان
دلم به بوتهی عشق تو، امتحان میداد
رهین منّت اشکم که بر رُخم میریخت
گلِ خزانزده را آب، باغبان میداد
به هر زمان که سراغ تو، دختر تو گرفت
جواب طفل تو را با سِنان، سَنان میداد
اگر عزیز تو نسپرده بود جان در شام
کنار خاک تو چون میرسید، جان میداد
نخواستم که بَرَد پی به طشت و چوب و لبت
ولیک طفل تو بر من، تو را نشان میداد
اگر که چاک گریبان من، زبان میداشت
خبر ز سوختنِ مغزِ استخوان میداد
چو دید دسترسی بر سرت مرا نبُوَد
به جای من به لبت بوسه، خیزران میداد