- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۹۳۰
- شماره مطلب: ۵۶۵۱
-
چاپ
قبلهنما
ای پدر جان! ز کجا آمدهای؟
سوی ویرانه چرا آمدهای؟
طایر سدره و ویرانهی شام؟!
از کجا تا به کجا آمدهای؟!
امشب این کلبه شده وادی طور
چون تو، ای نور خدا! آمدهای
وه! که بر درد پریشانی من
امشب از لطف، دوا آمدهای
داشتم دیده به راهت همه شب
تا تو امشب برِ ما آمدهای
لطف کردی ز کنار شهدا
باز نزد اُسرا آمدهای
سر فدای قدمت میسازم
زآن که سر ساخته پا، آمدهای
ای پدر! بوسه زنم بر رخ تو
چون که از کرببلا آمدهای
سجدهی شکر نمایم امشب
چون توام قبلهنما آمدهای
دگر از عقدهی دل دم نزنم
تا تو، ای عقدهگشا! آمدهای
لطف بنْما و مرو از برِ ما
حال کز مهر و وفا آمدهای
در جزا، لطف تو و «ثابتِ» ما
چون که شافع به جزا آمدهای
-
کاروان اسرا
پریشانکاروانی از اسیری در وطن آید
سیهمحمل جهازی چند با سوز و محن آید
به اشترها همه محمل سیهپوش است و چندین زن
سیهپوش و سیهروز از سفر، سوی وطن آید
-
سینۀ سوزان
من کیستم؟ رسول خدا را سلالهام
وندر حریم زادهی زهرا، غزالهام
نامم رقیّه، دختر سلطان کربلا
باب الحوائجم، به خدا! گر سه سالهام
-
پیکر لعلفام
وضو نداشت هر آن کس که بُرد نام تو را
قسم به جان تو! نشناخت احترام تو را
مقام قدر تو از فکرت بشر اولاست
عقول ناقصه کی پی بَرد مقام تو را؟
قبلهنما
ای پدر جان! ز کجا آمدهای؟
سوی ویرانه چرا آمدهای؟
طایر سدره و ویرانهی شام؟!
از کجا تا به کجا آمدهای؟!
امشب این کلبه شده وادی طور
چون تو، ای نور خدا! آمدهای
وه! که بر درد پریشانی من
امشب از لطف، دوا آمدهای
داشتم دیده به راهت همه شب
تا تو امشب برِ ما آمدهای
لطف کردی ز کنار شهدا
باز نزد اُسرا آمدهای
سر فدای قدمت میسازم
زآن که سر ساخته پا، آمدهای
ای پدر! بوسه زنم بر رخ تو
چون که از کرببلا آمدهای
سجدهی شکر نمایم امشب
چون توام قبلهنما آمدهای
دگر از عقدهی دل دم نزنم
تا تو، ای عقدهگشا! آمدهای
لطف بنْما و مرو از برِ ما
حال کز مهر و وفا آمدهای
در جزا، لطف تو و «ثابتِ» ما
چون که شافع به جزا آمدهای