- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۱۱۴۰
- شماره مطلب: ۵۶۲۰
-
چاپ
طفل خانه به دوش
مرا که دانهی اشک است، دانه لازم نیست
به ناله اُنس گرفتم، ترانه لازم نیست
ز اشک دیده به خاک خرابه بنْوشتم
به طفل خانه به دوش، آشیانه لازم نیست
نشان آبله و سنگ و کعب نی کافی است
دگر به لالهی رویم، نشانه لازم نیست
به سنگ قبر منِ بیگناه بنْویسید
اسیر سلسله را، تازیانه لازم نیست
عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم
بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
مرا ز مُلک جهان، گوشهی خرابه بس است
به بلبلی که اسیر است، لانه لازم نیست
محبتّت خجلم کرده، عمّه! دست بدار
برای زلف به خون شسته، شانه لازم نیست
به کودکی که چراغ شبش، سر پدر است
دگر چراغ به بزم شبانه لازم نیست
وجود سوزد از این شعله تا ابد، «میثم»!
سرودن غم آن نازدانه لازم نیست
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
طفل خانه به دوش
مرا که دانهی اشک است، دانه لازم نیست
به ناله اُنس گرفتم، ترانه لازم نیست
ز اشک دیده به خاک خرابه بنْوشتم
به طفل خانه به دوش، آشیانه لازم نیست
نشان آبله و سنگ و کعب نی کافی است
دگر به لالهی رویم، نشانه لازم نیست
به سنگ قبر منِ بیگناه بنْویسید
اسیر سلسله را، تازیانه لازم نیست
عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم
بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
مرا ز مُلک جهان، گوشهی خرابه بس است
به بلبلی که اسیر است، لانه لازم نیست
محبتّت خجلم کرده، عمّه! دست بدار
برای زلف به خون شسته، شانه لازم نیست
به کودکی که چراغ شبش، سر پدر است
دگر چراغ به بزم شبانه لازم نیست
وجود سوزد از این شعله تا ابد، «میثم»!
سرودن غم آن نازدانه لازم نیست