مشخصات شعر

میوۀ طوبی

بر نخل نیزه، میوه‌ی طوبایی، ای حسین!

دردا! جدا ز دسترس مایی، ای حسین!

 

یک دم جدا ز محمل زینب نمی‌شوی

تنها انیس خواهر تنهایی، ای حسین!

 

آهسته بر مدار دلم دور می‌زنی

با این شکسته‌دل به مدارایی، ای حسین!

 

منزل به منزل از پی‌ات آیم به اشک و آه

تا کی به نیزه بادیه پیمایی؟ ای حسین!

 

خواهم به بال سوخته، پروانه‌ات شوم

آخر تو شمع محفل زهرایی، ای حسین!

 

بینم سرت به نیزه و باور نمی‌کنم

کز پا فتاده‌ای تو و بر پایی، ای حسین!

 

گر چه میان هاله‌ی خون، چهره‌ات گم است

هم‌چون هلال یک‌شبه پیدایی، ای حسین!

 

اسپند جان به مِجمر دل، دود می‌کنم

کز چشم خلق، غرق تماشایی،‌ ای حسین!

 

راضی نی‌ام به نیزه ببینم سرت ولی

بر قلب داغ‌دیده تسلّایی، ای حسین!

 

شاید یتیمی از تو به صحرا فتاده است

کاین‌سان به نیزه روی به صحرایی، ای حسین!

 

پیشانی‌ات شکسته، رُخت را گرفته خون

هم‌چون سر بریده‌ی یحیایی، ای حسین!

 

بر نیزه «رستگار»! جمال حسین را

هر کس که دید گفت: چه زیبایی! ای حسین!

 

میوۀ طوبی

بر نخل نیزه، میوه‌ی طوبایی، ای حسین!

دردا! جدا ز دسترس مایی، ای حسین!

 

یک دم جدا ز محمل زینب نمی‌شوی

تنها انیس خواهر تنهایی، ای حسین!

 

آهسته بر مدار دلم دور می‌زنی

با این شکسته‌دل به مدارایی، ای حسین!

 

منزل به منزل از پی‌ات آیم به اشک و آه

تا کی به نیزه بادیه پیمایی؟ ای حسین!

 

خواهم به بال سوخته، پروانه‌ات شوم

آخر تو شمع محفل زهرایی، ای حسین!

 

بینم سرت به نیزه و باور نمی‌کنم

کز پا فتاده‌ای تو و بر پایی، ای حسین!

 

گر چه میان هاله‌ی خون، چهره‌ات گم است

هم‌چون هلال یک‌شبه پیدایی، ای حسین!

 

اسپند جان به مِجمر دل، دود می‌کنم

کز چشم خلق، غرق تماشایی،‌ ای حسین!

 

راضی نی‌ام به نیزه ببینم سرت ولی

بر قلب داغ‌دیده تسلّایی، ای حسین!

 

شاید یتیمی از تو به صحرا فتاده است

کاین‌سان به نیزه روی به صحرایی، ای حسین!

 

پیشانی‌ات شکسته، رُخت را گرفته خون

هم‌چون سر بریده‌ی یحیایی، ای حسین!

 

بر نیزه «رستگار»! جمال حسین را

هر کس که دید گفت: چه زیبایی! ای حسین!

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×