- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۹۶۶
- شماره مطلب: ۵۵۵۷
-
چاپ
میوۀ طوبی
بر نخل نیزه، میوهی طوبایی، ای حسین!
دردا! جدا ز دسترس مایی، ای حسین!
یک دم جدا ز محمل زینب نمیشوی
تنها انیس خواهر تنهایی، ای حسین!
آهسته بر مدار دلم دور میزنی
با این شکستهدل به مدارایی، ای حسین!
منزل به منزل از پیات آیم به اشک و آه
تا کی به نیزه بادیه پیمایی؟ ای حسین!
خواهم به بال سوخته، پروانهات شوم
آخر تو شمع محفل زهرایی، ای حسین!
بینم سرت به نیزه و باور نمیکنم
کز پا فتادهای تو و بر پایی، ای حسین!
گر چه میان هالهی خون، چهرهات گم است
همچون هلال یکشبه پیدایی، ای حسین!
اسپند جان به مِجمر دل، دود میکنم
کز چشم خلق، غرق تماشایی، ای حسین!
راضی نیام به نیزه ببینم سرت ولی
بر قلب داغدیده تسلّایی، ای حسین!
شاید یتیمی از تو به صحرا فتاده است
کاینسان به نیزه روی به صحرایی، ای حسین!
پیشانیات شکسته، رُخت را گرفته خون
همچون سر بریدهی یحیایی، ای حسین!
بر نیزه «رستگار»! جمال حسین را
هر کس که دید گفت: چه زیبایی! ای حسین!
-
مهریۀ مادر
خاک قدمش آب حیات است حسین
مهریۀ مادرش فرات است حسین
غرقیم به دریای معاصی اما
شادیم که کشتی نجات است حسین
-
تقدیم به یار
تا نظر بر رخ مانند بهارت کردم
ساغری داشتم از اشک نثارت کردم
در نگاه تو، خدا را به حقیقت دیدمپیش یک جلوۀ او آینه دارت کردم
-
حسین کیست؟
حسین، لالۀ سرخی که جان معطر اوست
بهار، تا ابدیت پیام آور اوست
ز آفتاب رخش، ماه در شب تاریکعلامتی ست که روشن ز روی انور اوست
-
اشک غم
تا غرق اشک ماتم خود کردهای مرا
جاری چو قطره، در یم خود کردهای مرا
عمری بر آستان غمت، گریه میکنمتو کعبهای و زمزم خود کردهای مرا
میوۀ طوبی
بر نخل نیزه، میوهی طوبایی، ای حسین!
دردا! جدا ز دسترس مایی، ای حسین!
یک دم جدا ز محمل زینب نمیشوی
تنها انیس خواهر تنهایی، ای حسین!
آهسته بر مدار دلم دور میزنی
با این شکستهدل به مدارایی، ای حسین!
منزل به منزل از پیات آیم به اشک و آه
تا کی به نیزه بادیه پیمایی؟ ای حسین!
خواهم به بال سوخته، پروانهات شوم
آخر تو شمع محفل زهرایی، ای حسین!
بینم سرت به نیزه و باور نمیکنم
کز پا فتادهای تو و بر پایی، ای حسین!
گر چه میان هالهی خون، چهرهات گم است
همچون هلال یکشبه پیدایی، ای حسین!
اسپند جان به مِجمر دل، دود میکنم
کز چشم خلق، غرق تماشایی، ای حسین!
راضی نیام به نیزه ببینم سرت ولی
بر قلب داغدیده تسلّایی، ای حسین!
شاید یتیمی از تو به صحرا فتاده است
کاینسان به نیزه روی به صحرایی، ای حسین!
پیشانیات شکسته، رُخت را گرفته خون
همچون سر بریدهی یحیایی، ای حسین!
بر نیزه «رستگار»! جمال حسین را
هر کس که دید گفت: چه زیبایی! ای حسین!