- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۸۷۵
- شماره مطلب: ۵۵۵۲
-
چاپ
هلال من
ای همسفر! که با سر پاکت سفر کنم
خون گریم و بر این سر خونین، نظر کنم
قرآن ناطقم! به سرم سایه کردهای
تا در پناه سایهی قرآن، سفر کنم
خواهم سرت ز نیزه بگیرم، به بر نهم
لیک از درازدستی دشمن، حذر کنم
شب تیره است و راه مخوف، ای هلال من!
با نور روی تو، شب خود را سحر کنم
مبهوت، دخترت شده از دیدن سرت
گاهی نظر به دختر و گاهی به سر کنم
با من گر، ای حسین! نگویی سخن، مگو
چون صبرِ بیشتر ز غمِ بیشتر کنم
با دختر صغیرهی خود کن تکلّمی
کز بهر آن سهساله، گمان خطر کنم
رنگین شده است، موی تو از خون عارضت
من هم خضاب، موی خود از خون سر کنم
شعری به اشک و آه، «مؤیّد» سرود و من
امضا بر این مقاله ز خون جگر کنم
-
نخل دین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
-
تجسّم غربت
سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش
بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش
سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت
گواه بر سخنم تربت امامانش
-
لطف بى کرانه
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش
-
ساقۀ عرش
سرچشمۀ خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقۀ عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
هلال من
ای همسفر! که با سر پاکت سفر کنم
خون گریم و بر این سر خونین، نظر کنم
قرآن ناطقم! به سرم سایه کردهای
تا در پناه سایهی قرآن، سفر کنم
خواهم سرت ز نیزه بگیرم، به بر نهم
لیک از درازدستی دشمن، حذر کنم
شب تیره است و راه مخوف، ای هلال من!
با نور روی تو، شب خود را سحر کنم
مبهوت، دخترت شده از دیدن سرت
گاهی نظر به دختر و گاهی به سر کنم
با من گر، ای حسین! نگویی سخن، مگو
چون صبرِ بیشتر ز غمِ بیشتر کنم
با دختر صغیرهی خود کن تکلّمی
کز بهر آن سهساله، گمان خطر کنم
رنگین شده است، موی تو از خون عارضت
من هم خضاب، موی خود از خون سر کنم
شعری به اشک و آه، «مؤیّد» سرود و من
امضا بر این مقاله ز خون جگر کنم