- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۵۳۶۰۴
- شماره مطلب: ۵۵۰۹
-
چاپ
یا ایّها العزیز!
اندر جهان، عیان شده غوغای رستخیز
ای قامت تو، شور قیامت! به پای خیز
زینب بَرَت بضاعت مزجات، جان به کف
آورده با ترانهی «یا ایُّها العزیز!»
هرکس به مقصدی، ره صحرا گرفته پیش
من روی در تو و دگران روی در حجیز
بگْشا ز خواب دیده و بنْگر که از عراق
چونم به شام میبَرَد این قومِ بیتمیز؟
محمل، شکسته؛ ناله، حُدی؛ ساربان، سنان
ره بیکران و بند گران، ناقه بیجهیز
خرگاه، دودِ آه و نقابم، غبار راه
چتر آستین و معجرِ سر، دستِ خاک بیز
یک کارزار دشمن و من یک تنِ غریب
تو خفته خوش به بستر و این دشت، فتنهخیز
گفتم دو صد حدیث و ندادی مرا جواب
معذوری، ای ز تیر جفا خسته! خوش بخواب!
-
خضرا و غبرا
ای ز داغ تو روان، خون دل از دیدهی حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخهی صور
خاکبیزان به سر، اندر سر جسم تو بنات
اشکریزان به بر از سوگ تو، شَعرای عبور
-
آهوان حرم
چون کاروانِ دشتِ بلا، رو به شام کرد
صبحِ امید اهل حرم، رو به شام کرد
قوم یهود از پی تأیید کیش خویش
سجّاد را به بستن دست، اهتمام کرد
-
میر کاروان
ای خفته خوش به بستر خون! دیده باز کن
احوال ما ببین و سپس خوابِ ناز کن
ای وارثِ سریرِ امامت! به پای خیز
بر کشتگان بیکفنِ خود، نماز کن
یا ایّها العزیز!
اندر جهان، عیان شده غوغای رستخیز
ای قامت تو، شور قیامت! به پای خیز
زینب بَرَت بضاعت مزجات، جان به کف
آورده با ترانهی «یا ایُّها العزیز!»
هرکس به مقصدی، ره صحرا گرفته پیش
من روی در تو و دگران روی در حجیز
بگْشا ز خواب دیده و بنْگر که از عراق
چونم به شام میبَرَد این قومِ بیتمیز؟
محمل، شکسته؛ ناله، حُدی؛ ساربان، سنان
ره بیکران و بند گران، ناقه بیجهیز
خرگاه، دودِ آه و نقابم، غبار راه
چتر آستین و معجرِ سر، دستِ خاک بیز
یک کارزار دشمن و من یک تنِ غریب
تو خفته خوش به بستر و این دشت، فتنهخیز
گفتم دو صد حدیث و ندادی مرا جواب
معذوری، ای ز تیر جفا خسته! خوش بخواب!