- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۹۲۰
- شماره مطلب: ۵۵۰۴
-
چاپ
تاب زلف
آن جسم پارهپاره چو در خون تپان فتاد
آتش به خیمهگاه وی از هر کران فتاد
از سوز آه و نالهی اطفال خشکلب
آتش به خیمهگاه امام زمان فتاد
هر گوهری که مُلک دو کونش بها نبود
در آستین بدگهری، رایگان فتاد
شد خاک راه، معجر و بر روی این نشست
شد تاب زلف، چون غل و بر پای آن فتاد
یاری نه، تا که بدرقهی بیکسان کند
برخاست گَرد و از پی آن کاروان فتاد
شد سوی قتلگاه، عنان گیرشان قضا
سوزی که بود در دل هر یک به جان فتاد
گلهای نوشکفته چو دیدند پایمال
هر یک چو عندلیب در آه و فغان فتاد
دختر به جستوجوی پدر، زن به فکر شوی
مادر به جسم کشتهی پور جوان فتاد
زینب چو دید جسم برادر به ناله گفت:
یا رب! کسی به روز چنین میتوان فتاد؟
خویش از شتر فکنْد بر آن جسم چاکچاک
مانند عندلیب که در گلسِتان فتاد
رو کرد سوی یثرب و میگفت: یا رسول!
کای جدّ پاک! این همه قربانیات قبول!
-
قصّۀ یوسف
چون خیمه زد ز شام به یثرب، امام ناس
آسوده گشت، عترت پیغمبر از هراس
یعقوب اهلبیت نبی با بشیر گفت
کاین مژده را به مژدهی یوسف مکن قیاس
-
نبود گمان
بعد از تو، ای برادرِ با جان برابرم!
شد تازه ماتم پدر و داغ مادرم
بودم یقین ز آل زیاد، این همه عناد
وز خود گمان نبود که طاقت بیاورم
-
طریق وفا
ای جان باب! از چه نگیری به بر مرا؟
افکندهای چو اشک، چرا از نظر مرا؟
ای مهربان پدر! ز چه نامهربان شدی؟
مهر تو بیشتر بُد از این پیشتر مرا
-
احوال اهلبیت (ع)
چون شام گشت، آل پیمبر، مقامشان
از چاشتگاه کوفه بتر گشت، شامشان
از دُرد دَرد و زهر غم و شربت فراق
کرد آن چه داشت، ساقی دوران، به جامشان
تاب زلف
آن جسم پارهپاره چو در خون تپان فتاد
آتش به خیمهگاه وی از هر کران فتاد
از سوز آه و نالهی اطفال خشکلب
آتش به خیمهگاه امام زمان فتاد
هر گوهری که مُلک دو کونش بها نبود
در آستین بدگهری، رایگان فتاد
شد خاک راه، معجر و بر روی این نشست
شد تاب زلف، چون غل و بر پای آن فتاد
یاری نه، تا که بدرقهی بیکسان کند
برخاست گَرد و از پی آن کاروان فتاد
شد سوی قتلگاه، عنان گیرشان قضا
سوزی که بود در دل هر یک به جان فتاد
گلهای نوشکفته چو دیدند پایمال
هر یک چو عندلیب در آه و فغان فتاد
دختر به جستوجوی پدر، زن به فکر شوی
مادر به جسم کشتهی پور جوان فتاد
زینب چو دید جسم برادر به ناله گفت:
یا رب! کسی به روز چنین میتوان فتاد؟
خویش از شتر فکنْد بر آن جسم چاکچاک
مانند عندلیب که در گلسِتان فتاد
رو کرد سوی یثرب و میگفت: یا رسول!
کای جدّ پاک! این همه قربانیات قبول!