مشخصات شعر

آبشار اشک

تا شعاع نور خود را، آفتاب از من گرفت

صبر و آرامش، عنان با صد شتاب از من گرفت

 

ذوالجناحم من، بُراق «لیله ‌الاسرا»ی عشق

حسرت معراج جانان، صبر و تاب از من گرفت

 

گر چه دیگر روی زینِ من، گل زهرا نبود

قتلگاه عاشقان، بوی گلاب از من گرفت

 

بس که گل، پرپر میان خاک و خون افتاده بود

عطر گل‌ها اختیار انتخاب از من گرفت

 

وقتی از میدان به سوی خیمه تنها آمدم

خیمه بر هم خورد و شور و التهاب از من گرفت

 

کاکل من غرق در خون بود و زینم واژگون

با چه حالی، دختر زهرا رکاب از من گرفت!

 

گر چه از تیغ ستم، خورشید در خون خفته بود

ماه‌رو طفلی، نشان آفتاب از من گرفت

 

هر چه آن ریحانه می‌پرسید، می‌کردم سکوت

عاقبت با گوشه‌ی چشمی، جواب از من گرفت

 

گریه‌ی دختر ز هجران پدر، تلخ است، تلخ

آبشار اشک‌هایش، صبر و تاب از من گرفت

 

سوختم وقتی به یاد آن شهید تشنه‌کام

دختر زهرا، سراغ نهر آب از من گرفت

 

منقلب شد خاطرم تا عصر عاشورا، «شفق»!

رنگ و بویی تازه، شعر انقلاب از من گرفت

 

آبشار اشک

تا شعاع نور خود را، آفتاب از من گرفت

صبر و آرامش، عنان با صد شتاب از من گرفت

 

ذوالجناحم من، بُراق «لیله ‌الاسرا»ی عشق

حسرت معراج جانان، صبر و تاب از من گرفت

 

گر چه دیگر روی زینِ من، گل زهرا نبود

قتلگاه عاشقان، بوی گلاب از من گرفت

 

بس که گل، پرپر میان خاک و خون افتاده بود

عطر گل‌ها اختیار انتخاب از من گرفت

 

وقتی از میدان به سوی خیمه تنها آمدم

خیمه بر هم خورد و شور و التهاب از من گرفت

 

کاکل من غرق در خون بود و زینم واژگون

با چه حالی، دختر زهرا رکاب از من گرفت!

 

گر چه از تیغ ستم، خورشید در خون خفته بود

ماه‌رو طفلی، نشان آفتاب از من گرفت

 

هر چه آن ریحانه می‌پرسید، می‌کردم سکوت

عاقبت با گوشه‌ی چشمی، جواب از من گرفت

 

گریه‌ی دختر ز هجران پدر، تلخ است، تلخ

آبشار اشک‌هایش، صبر و تاب از من گرفت

 

سوختم وقتی به یاد آن شهید تشنه‌کام

دختر زهرا، سراغ نهر آب از من گرفت

 

منقلب شد خاطرم تا عصر عاشورا، «شفق»!

رنگ و بویی تازه، شعر انقلاب از من گرفت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×