مشخصات شعر

عبّاد بن مهاجر ابى مهاجر جُهنى

سلام ما به عباد المهاجر الجُهَنى!

 که یافت فیض خدایى ز جهد خودشکنى

 

اگر چه موطن او بود در جُهن امّا

 گزید بهر خود از خاک کربلا، وطنى

 

نرفت سوى یزید و یزیدیان چون بود

 ز شیعیان علىّ و حسینى و حسنى

 

سعادتش به حضور حسین شد رهبر

که تا کند به ره آن امام، سرفکنی

 

به اشتیاق شهادت گذشت از تن و جان

 نداشت چیز دگر چون به غیر جان و تنى

 

شهید مکتب عشق حسین زهرا شد

 به اوج قُرب خدا پر زد و چه پرزدنى!

 

همین بس است جلالش که در مناى حسین

گذاشت با تن صد چاک، سر به پاى حسین

 

عبّاد بن مهاجر ابى مهاجر جُهنى

سلام ما به عباد المهاجر الجُهَنى!

 که یافت فیض خدایى ز جهد خودشکنى

 

اگر چه موطن او بود در جُهن امّا

 گزید بهر خود از خاک کربلا، وطنى

 

نرفت سوى یزید و یزیدیان چون بود

 ز شیعیان علىّ و حسینى و حسنى

 

سعادتش به حضور حسین شد رهبر

که تا کند به ره آن امام، سرفکنی

 

به اشتیاق شهادت گذشت از تن و جان

 نداشت چیز دگر چون به غیر جان و تنى

 

شهید مکتب عشق حسین زهرا شد

 به اوج قُرب خدا پر زد و چه پرزدنى!

 

همین بس است جلالش که در مناى حسین

گذاشت با تن صد چاک، سر به پاى حسین

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×