- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
- بازدید: ۳۷۵۵
- شماره مطلب: ۴۸۱
-
چاپ
بابای من میآید
ابر هی در صورت مهتاب بازی میکند
باد دارد توی زلفت تاب بازی میکند
لب ز چوب بی حیای خیزران پاره شده
مثل آن ماهی که با قلّاب بازی میکند
گفتهام با بچهها بابای من میآید و
دامن من را پراز اسباب بازی میکند
آسمان دیده که هرشب تا دم صبحی رباب
با علی اصغرش در خواب بازی میکند
عمه گفته قحطی آب است تا پایان راه
پس چرا آن مرد دارد آب بازی میکند؟؟؟
من اگر دردانهات هستم به جای من چرا
باد دارد توی زلفت تاب بازی میکند؟؟؟
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
بابای من میآید
ابر هی در صورت مهتاب بازی میکند
باد دارد توی زلفت تاب بازی میکند
لب ز چوب بی حیای خیزران پاره شده
مثل آن ماهی که با قلّاب بازی میکند
گفتهام با بچهها بابای من میآید و
دامن من را پراز اسباب بازی میکند
آسمان دیده که هرشب تا دم صبحی رباب
با علی اصغرش در خواب بازی میکند
عمه گفته قحطی آب است تا پایان راه
پس چرا آن مرد دارد آب بازی میکند؟؟؟
من اگر دردانهات هستم به جای من چرا
باد دارد توی زلفت تاب بازی میکند؟؟؟