مشخصات شعر

اربعین حسینی

آورده‌ام به کوی تو جان دوباره را

جانی که دیده است غم بی‌شماره را

 

برخیز یا حسین! که زوّار خسته‌ات

بهر زیارت آمده دارالزّیاره را

 

ای جسم پاره پاره! ز زینب قبول کن

این قلب چاک چاک و دل پاره پاره را

 

یوسف به خواب و ما به سر نیزه دیده‌ایم

ماهیّ و آفتابی و چندین ستاره را

 

مُردیم زین ملال که دیدیم شامیان

بر هم نشان دهند سر شیرخواره را

 

از کوفیان مپرس که در شهر شام هم

دیدیم رنج کرببلای دوباره را

 

آتش گرفته از غم و خاموش کرده‌ایم

در شهر شام و کوفه هزاران شراره را

 

از سنگ‌ها مپرس که بر جان خریده‌ایم

تیر نظاره را و سنان اشاره را

 

طفلی پیاده گاه که بر خاک می‌فتاد

می‌خورد تازیانه‌ی چندین سواره را

 

با گریه در عزای شهیدان سر جدا

بر هم زدیم شوکت دارالاماره را

 

داغ دل رباب دو چندان شد، ای حسین!

بگرفته‌ایم تا ز عدو، گاهواره را

 

وقتی رقیه نیز ز جان و جهان گذشت

در شام جا گذاشتم آن ماهپاره را

 

سوی مدینه می‌برم، ای یوسف عزیز!

از بهر هدیه پیرهنی پاره پاره را

 

اربعین حسینی

آورده‌ام به کوی تو جان دوباره را

جانی که دیده است غم بی‌شماره را

 

برخیز یا حسین! که زوّار خسته‌ات

بهر زیارت آمده دارالزّیاره را

 

ای جسم پاره پاره! ز زینب قبول کن

این قلب چاک چاک و دل پاره پاره را

 

یوسف به خواب و ما به سر نیزه دیده‌ایم

ماهیّ و آفتابی و چندین ستاره را

 

مُردیم زین ملال که دیدیم شامیان

بر هم نشان دهند سر شیرخواره را

 

از کوفیان مپرس که در شهر شام هم

دیدیم رنج کرببلای دوباره را

 

آتش گرفته از غم و خاموش کرده‌ایم

در شهر شام و کوفه هزاران شراره را

 

از سنگ‌ها مپرس که بر جان خریده‌ایم

تیر نظاره را و سنان اشاره را

 

طفلی پیاده گاه که بر خاک می‌فتاد

می‌خورد تازیانه‌ی چندین سواره را

 

با گریه در عزای شهیدان سر جدا

بر هم زدیم شوکت دارالاماره را

 

داغ دل رباب دو چندان شد، ای حسین!

بگرفته‌ایم تا ز عدو، گاهواره را

 

وقتی رقیه نیز ز جان و جهان گذشت

در شام جا گذاشتم آن ماهپاره را

 

سوی مدینه می‌برم، ای یوسف عزیز!

از بهر هدیه پیرهنی پاره پاره را

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×