- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۹/۰۲
- بازدید: ۵۳۰
- شماره مطلب: ۴۷۵۰
-
چاپ
اربعین حسینی
آوردهام به کوی تو جان دوباره را
جانی که دیده است غم بیشماره را
برخیز یا حسین! که زوّار خستهات
بهر زیارت آمده دارالزّیاره را
ای جسم پاره پاره! ز زینب قبول کن
این قلب چاک چاک و دل پاره پاره را
یوسف به خواب و ما به سر نیزه دیدهایم
ماهیّ و آفتابی و چندین ستاره را
مُردیم زین ملال که دیدیم شامیان
بر هم نشان دهند سر شیرخواره را
از کوفیان مپرس که در شهر شام هم
دیدیم رنج کرببلای دوباره را
آتش گرفته از غم و خاموش کردهایم
در شهر شام و کوفه هزاران شراره را
از سنگها مپرس که بر جان خریدهایم
تیر نظاره را و سنان اشاره را
طفلی پیاده گاه که بر خاک میفتاد
میخورد تازیانهی چندین سواره را
با گریه در عزای شهیدان سر جدا
بر هم زدیم شوکت دارالاماره را
داغ دل رباب دو چندان شد، ای حسین!
بگرفتهایم تا ز عدو، گاهواره را
وقتی رقیه نیز ز جان و جهان گذشت
در شام جا گذاشتم آن ماهپاره را
سوی مدینه میبرم، ای یوسف عزیز!
از بهر هدیه پیرهنی پاره پاره را
-
نخل دین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
-
تجسّم غربت
سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش
بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش
سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت
گواه بر سخنم تربت امامانش
-
لطف بى کرانه
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش
-
ساقۀ عرش
سرچشمۀ خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقۀ عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
اربعین حسینی
آوردهام به کوی تو جان دوباره را
جانی که دیده است غم بیشماره را
برخیز یا حسین! که زوّار خستهات
بهر زیارت آمده دارالزّیاره را
ای جسم پاره پاره! ز زینب قبول کن
این قلب چاک چاک و دل پاره پاره را
یوسف به خواب و ما به سر نیزه دیدهایم
ماهیّ و آفتابی و چندین ستاره را
مُردیم زین ملال که دیدیم شامیان
بر هم نشان دهند سر شیرخواره را
از کوفیان مپرس که در شهر شام هم
دیدیم رنج کرببلای دوباره را
آتش گرفته از غم و خاموش کردهایم
در شهر شام و کوفه هزاران شراره را
از سنگها مپرس که بر جان خریدهایم
تیر نظاره را و سنان اشاره را
طفلی پیاده گاه که بر خاک میفتاد
میخورد تازیانهی چندین سواره را
با گریه در عزای شهیدان سر جدا
بر هم زدیم شوکت دارالاماره را
داغ دل رباب دو چندان شد، ای حسین!
بگرفتهایم تا ز عدو، گاهواره را
وقتی رقیه نیز ز جان و جهان گذشت
در شام جا گذاشتم آن ماهپاره را
سوی مدینه میبرم، ای یوسف عزیز!
از بهر هدیه پیرهنی پاره پاره را