- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۹/۰۳
- بازدید: ۸۵۷
- شماره مطلب: ۴۷۲۱
-
چاپ
شب عاشورا، خطبۀ حرم
ای شمع! گریه کن که شب گریه کردن است
شام عزاست امشب و این قصّه روشن است
ای شمع! گریه کن تو و از سوز جان بسوز
کامشب چراغ آه به هر کوی و برزن است
ای شمع! گریه کن تو و زهر بلا بریز
بر خندههای لاله که در باغ و گلشن است
ای شمع! گریه کن تو به سوز دل حسین
کامشب اسیر پنجهی بیداد دشمن است
امشب شب وداع حسین است و زینبش
در خیمههای آل علی، شور و شیون است
امشب حسین، گرم مناجات با خداست
فردا سرش به نیزه و صد زخم بر تن است
امشب زمین کرببلا جای امتحان
فردا حریم عشق خدای مهیمن است
امشب سخن ز طاعت و قرآن و سجده است
فردا حدیث نیزه و شمشیر و جوشن است
در این شب وداع از این آستان قدس
ما را سلام در بر هفتاد و دو تن است
آنان که دین ز نهضتشان دارد افتخار
گوید حسین هر یکشان را که از من است
ای شمع! گریه کن تو چو مولایمان رضا
کامشب ز داغ کرببلا گرم شیون است
باغ خداست کرببلا و در این چمن
هفتاد و دو شهید، همه یاس و سوسن است
ای شمع! گریه کن تو که این وارث حسین
با داغ دل به سوز جگر، دست و دامن است
بر کربلای مشهد و بر کربلای طفّ
ای شمع! گریه کن که شب گریه کردن است
-
نخل دین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
-
تجسّم غربت
سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش
بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش
سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت
گواه بر سخنم تربت امامانش
-
لطف بى کرانه
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش
-
ساقۀ عرش
سرچشمۀ خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقۀ عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
شب عاشورا، خطبۀ حرم
ای شمع! گریه کن که شب گریه کردن است
شام عزاست امشب و این قصّه روشن است
ای شمع! گریه کن تو و از سوز جان بسوز
کامشب چراغ آه به هر کوی و برزن است
ای شمع! گریه کن تو و زهر بلا بریز
بر خندههای لاله که در باغ و گلشن است
ای شمع! گریه کن تو به سوز دل حسین
کامشب اسیر پنجهی بیداد دشمن است
امشب شب وداع حسین است و زینبش
در خیمههای آل علی، شور و شیون است
امشب حسین، گرم مناجات با خداست
فردا سرش به نیزه و صد زخم بر تن است
امشب زمین کرببلا جای امتحان
فردا حریم عشق خدای مهیمن است
امشب سخن ز طاعت و قرآن و سجده است
فردا حدیث نیزه و شمشیر و جوشن است
در این شب وداع از این آستان قدس
ما را سلام در بر هفتاد و دو تن است
آنان که دین ز نهضتشان دارد افتخار
گوید حسین هر یکشان را که از من است
ای شمع! گریه کن تو چو مولایمان رضا
کامشب ز داغ کرببلا گرم شیون است
باغ خداست کرببلا و در این چمن
هفتاد و دو شهید، همه یاس و سوسن است
ای شمع! گریه کن تو که این وارث حسین
با داغ دل به سوز جگر، دست و دامن است
بر کربلای مشهد و بر کربلای طفّ
ای شمع! گریه کن که شب گریه کردن است