- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۱۰
- بازدید: ۲۶۸۳
- شماره مطلب: ۴۵۰۵
-
چاپ
هلال خونین
دوش دیدم هلال ماه محرّم
شد نمایان میان ابر سیاهى
گفتم این پرچم غم است و مصیبت
وآن سیاهى ز جور چرخ، سپاهى
ما پى رؤیت هلال و ز گردون
ژاله میشد فرو بسان ستاره
کربلا شد عیان برابر انظار
دیدهها اشکبار و گرم نظاره
خاطراتى ز پیش چشم دل من
میگذشتند یک به یک که به ناگاه
یادم آمد که بوده است چه ماهى
در بنى هاشم و چه دیده در این ماه
یادم آمد ز شهر کوفه که زینب
چون نظر میکند به جانب بالا
بدر کامل عیان ببیند و گوید:
«یا هِلالاً لَمَا اسْتَتَمَّ کَمالا»
ماه، چون ماه گریه باشد و زارى
اى سرایندگان! به گرد هم آیید
چون «نگارنده» نغمههاى جهانسوز
در میان جهانیان بسرایید
-
خزان گلشن
بر گلشن دین رسید چون موسم دى
شد فصل غم و زمان شادى شد طى
تا رفت سرِ سرّ خدا بر سرِ نى
در ناله شدى زینب کبرى چون نى
-
نصرانی
چون شد سر اطهر ابی عبدالله
در بزم یزید، همره آل الله
هنگام فداکاری نصرانی گفت:
لا حول و لا قوّه الّا بالله
-
وجه الله
شاهنشه دین، حسین آن وجه اله
تا جلوه سرش نمود در شام چو ماه
لب باز نمود و گفت با حال تباه:
لا حول و لا قوّه الّا بالله
-
سفینهالنّجاه
هر چند که چشمهی حیات است، حسین
لبتشنه، لب آب فرات است، حسین
غم نیست اگر غرق گناهیم همه
چون بحر کرم، فُلک نجات است، حسین
هلال خونین
دوش دیدم هلال ماه محرّم
شد نمایان میان ابر سیاهى
گفتم این پرچم غم است و مصیبت
وآن سیاهى ز جور چرخ، سپاهى
ما پى رؤیت هلال و ز گردون
ژاله میشد فرو بسان ستاره
کربلا شد عیان برابر انظار
دیدهها اشکبار و گرم نظاره
خاطراتى ز پیش چشم دل من
میگذشتند یک به یک که به ناگاه
یادم آمد که بوده است چه ماهى
در بنى هاشم و چه دیده در این ماه
یادم آمد ز شهر کوفه که زینب
چون نظر میکند به جانب بالا
بدر کامل عیان ببیند و گوید:
«یا هِلالاً لَمَا اسْتَتَمَّ کَمالا»
ماه، چون ماه گریه باشد و زارى
اى سرایندگان! به گرد هم آیید
چون «نگارنده» نغمههاى جهانسوز
در میان جهانیان بسرایید