- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۱۰
- بازدید: ۳۰۰۸
- شماره مطلب: ۴۴۸۳
-
چاپ
تجدید خاطرات
بگْذشت چون که روز سیهفام کربلا
شد آشکار، منظرۀ شام کربلا
کوس رحیل چون زده شد همچو نفخ صور
افتاد لرزه باز بر اندام کربلا
آل رسول عازم راهند و مىبرند
سوغات و توشه از غم و آلام کربلا
لیلا به راه شام، نه آرام میگرفت
همراهش ار نبود، دلآرام کربلا
کامى نبُرد دشمن خونخوار زین نبَرد
چون داشت بر سنان، سر ناکام کربلا
زینب همى نمود ز دیدار هر سرى
تجدید خاطرات ز ایّام کربلا
گویى به عهده داشت، سر اطهر حسین
دلجویى و نوازش ایتام کربلا
سرخوش میان معرکه مىخواند شرح حال
نوشیده بود بس که مِى از جام کربلا
سر داد و سرفراز شد و کوفه رفت و شام
بازار شام بود، سرانجام کربلا
باطل بسان جغد شد آواره از میان
سیمرغ حق نشست چو بر بام کربلا
اى کاش! بر جبین «نگارنده» روز حشر
با خون دل نوشته شود نام کربلا
-
خزان گلشن
بر گلشن دین رسید چون موسم دى
شد فصل غم و زمان شادى شد طى
تا رفت سرِ سرّ خدا بر سرِ نى
در ناله شدى زینب کبرى چون نى
-
نصرانی
چون شد سر اطهر ابی عبدالله
در بزم یزید، همره آل الله
هنگام فداکاری نصرانی گفت:
لا حول و لا قوّه الّا بالله
-
وجه الله
شاهنشه دین، حسین آن وجه اله
تا جلوه سرش نمود در شام چو ماه
لب باز نمود و گفت با حال تباه:
لا حول و لا قوّه الّا بالله
-
سفینهالنّجاه
هر چند که چشمهی حیات است، حسین
لبتشنه، لب آب فرات است، حسین
غم نیست اگر غرق گناهیم همه
چون بحر کرم، فُلک نجات است، حسین
تجدید خاطرات
بگْذشت چون که روز سیهفام کربلا
شد آشکار، منظرۀ شام کربلا
کوس رحیل چون زده شد همچو نفخ صور
افتاد لرزه باز بر اندام کربلا
آل رسول عازم راهند و مىبرند
سوغات و توشه از غم و آلام کربلا
لیلا به راه شام، نه آرام میگرفت
همراهش ار نبود، دلآرام کربلا
کامى نبُرد دشمن خونخوار زین نبَرد
چون داشت بر سنان، سر ناکام کربلا
زینب همى نمود ز دیدار هر سرى
تجدید خاطرات ز ایّام کربلا
گویى به عهده داشت، سر اطهر حسین
دلجویى و نوازش ایتام کربلا
سرخوش میان معرکه مىخواند شرح حال
نوشیده بود بس که مِى از جام کربلا
سر داد و سرفراز شد و کوفه رفت و شام
بازار شام بود، سرانجام کربلا
باطل بسان جغد شد آواره از میان
سیمرغ حق نشست چو بر بام کربلا
اى کاش! بر جبین «نگارنده» روز حشر
با خون دل نوشته شود نام کربلا