- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۷
- بازدید: ۵۱۵۶
- شماره مطلب: ۴۳۰۸
-
چاپ
نماز مقتل
«الحق»، نماز، آن به در بینیاز کرد
کز خون وضو گرفت و به مقتل، نماز کرد
عشق از شه شهید بیاموز کآن چه داشت
از جان و دل به درگه جانان، نیاز کرد
ساقی هر آن چه جام بلا دادیاش به دست
دست از برای ساغر دیگر، دراز کرد
گه در تنور و گه به سنان شد سرش، عجب!
در راه عشق، طیّ نشیب و فراز کرد
پیوست با حسین و بُرید از یزید، حُر
باید چنین بَدَل به حقیقت، مجاز کرد
زیبد اگر به کعبه کند فخر، کربلا
در وی مکان، چو خسرو مُلک حجاز کرد
در دل «صغیر» را چه شرر بود؟ کاین چنین
جانها کباب از سخنِ جانگداز کرد
-
توفان بلا
حلال جمیع مشکلات است حسین
شویندۀ لوح سیئات است حسین
ای شیعه! تو را چه غم ز توفان بلا؟
جایی که سفینه النجاه است حسین
-
فغان یتیم
این شنیدم که چو آید به فغان، طفل یتیم
افتد از نالهی او، زلزله بر عرش عظیم
گر چنین است، چه کرده است ندانم با عرش
آه طفلی که غریب است و اسیر است و یتیم؟
-
آزردن مهمان
تا چند زنی ظالم! چوب این لب عطشان را؟
بردار از این لبها، این چوب خزیران را
آخر نه تو را این سر، مهمان بُوَد؟ ای کافر!
تا چند روا داری، آزردن مهمان را؟
-
وقت رجعت
چون که گردیدند با احوال زار
آل عصمت، عازم شهر و دیار
وقت شد تا عترت شاه حجاز
از اسیری در وطن گردند باز
نماز مقتل
«الحق»، نماز، آن به در بینیاز کرد
کز خون وضو گرفت و به مقتل، نماز کرد
عشق از شه شهید بیاموز کآن چه داشت
از جان و دل به درگه جانان، نیاز کرد
ساقی هر آن چه جام بلا دادیاش به دست
دست از برای ساغر دیگر، دراز کرد
گه در تنور و گه به سنان شد سرش، عجب!
در راه عشق، طیّ نشیب و فراز کرد
پیوست با حسین و بُرید از یزید، حُر
باید چنین بَدَل به حقیقت، مجاز کرد
زیبد اگر به کعبه کند فخر، کربلا
در وی مکان، چو خسرو مُلک حجاز کرد
در دل «صغیر» را چه شرر بود؟ کاین چنین
جانها کباب از سخنِ جانگداز کرد