- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۴
- بازدید: ۱۱۷۸
- شماره مطلب: ۴۱۴۸
-
چاپ
ذبح اکبر
الا! اهل حرم! من از یم خون، گوهر آوردم
فروزان اختری از مهر تابان، بهتر آوردم
گلو پاره، بدن گلگون، دهن خونین، دو لب خندان
گل از بهر سکینه، در عزای اکبر آوردم
حرم را ترک گفتم، رفتم و باز آمدم امّا
کبوتر برده بودم، صید بیبال و پر آوردم
گنهکاران عالم را خبر سازید، ای یاران!
که از میدان خون با خود، شفیع محشر آوردم
جوانان، اکبرم را با هم آوردند در خیمه
ولی من خود به تنهایی علیّ اصغر آوردم
دل پیغمبر و چشم علیّ و فاطمه، روشن!
که با خود محسنی دیگر، برای مادر آوردم
نمیگویم که تیر حرمله با او چهها کرده
ولی گویم که من صید بریدهحنجر آوردم
مبادا اصغرش خوانید! نامش اصغر است امّا
به خون اکبرم سوگند! ذبح اکبر آوردم
به هفتاد و دو ملّت، حجّت کُبراست، این کودک
امید و آرزوی یوسف زهراست، این کودک
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
ذبح اکبر
الا! اهل حرم! من از یم خون، گوهر آوردم
فروزان اختری از مهر تابان، بهتر آوردم
گلو پاره، بدن گلگون، دهن خونین، دو لب خندان
گل از بهر سکینه، در عزای اکبر آوردم
حرم را ترک گفتم، رفتم و باز آمدم امّا
کبوتر برده بودم، صید بیبال و پر آوردم
گنهکاران عالم را خبر سازید، ای یاران!
که از میدان خون با خود، شفیع محشر آوردم
جوانان، اکبرم را با هم آوردند در خیمه
ولی من خود به تنهایی علیّ اصغر آوردم
دل پیغمبر و چشم علیّ و فاطمه، روشن!
که با خود محسنی دیگر، برای مادر آوردم
نمیگویم که تیر حرمله با او چهها کرده
ولی گویم که من صید بریدهحنجر آوردم
مبادا اصغرش خوانید! نامش اصغر است امّا
به خون اکبرم سوگند! ذبح اکبر آوردم
به هفتاد و دو ملّت، حجّت کُبراست، این کودک
امید و آرزوی یوسف زهراست، این کودک