مشخصات شعر

ذبح اکبر

الا! اهل حرم! من از یم خون، گوهر آوردم

فروزان اختری از مهر تابان، بهتر آوردم

 

گلو ‌پاره، بدن گل‌گون، دهن خونین، دو لب خندان

گل از بهر سکینه، در عزای اکبر آوردم

 

حرم را ترک گفتم، رفتم و باز آمدم امّا

کبوتر برده بودم، صید بی‌‌بال و پر آوردم

 

گنه‌کاران عالم را خبر سازید، ای یاران!

که از میدان خون با خود، شفیع محشر آوردم

 

جوانان، اکبرم را با هم آوردند در خیمه

ولی من خود به تنهایی علیّ اصغر آوردم

 

دل پیغمبر و چشم علیّ و فاطمه، روشن!

که با خود محسنی دیگر، برای مادر آوردم

 

نمی‌گویم که تیر حرمله با او چه‌ها کرده

ولی گویم که من صید بریده‌حنجر آوردم

 

مبادا اصغرش خوانید! نامش اصغر است امّا

به خون اکبرم سوگند! ذبح اکبر آوردم

 

به هفتاد و دو ملّت، حجّت کُبراست، این کودک

امید و آرزوی یوسف زهرا‌ست، این کودک

 

ذبح اکبر

الا! اهل حرم! من از یم خون، گوهر آوردم

فروزان اختری از مهر تابان، بهتر آوردم

 

گلو ‌پاره، بدن گل‌گون، دهن خونین، دو لب خندان

گل از بهر سکینه، در عزای اکبر آوردم

 

حرم را ترک گفتم، رفتم و باز آمدم امّا

کبوتر برده بودم، صید بی‌‌بال و پر آوردم

 

گنه‌کاران عالم را خبر سازید، ای یاران!

که از میدان خون با خود، شفیع محشر آوردم

 

جوانان، اکبرم را با هم آوردند در خیمه

ولی من خود به تنهایی علیّ اصغر آوردم

 

دل پیغمبر و چشم علیّ و فاطمه، روشن!

که با خود محسنی دیگر، برای مادر آوردم

 

نمی‌گویم که تیر حرمله با او چه‌ها کرده

ولی گویم که من صید بریده‌حنجر آوردم

 

مبادا اصغرش خوانید! نامش اصغر است امّا

به خون اکبرم سوگند! ذبح اکبر آوردم

 

به هفتاد و دو ملّت، حجّت کُبراست، این کودک

امید و آرزوی یوسف زهرا‌ست، این کودک

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×