- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۹
- بازدید: ۱۵۰۶
- شماره مطلب: ۴۱۲۶
-
چاپ
غنچۀ خاموش
چه بود؟ جان پدر! حرف تیر در گوشَت
که زود از جَزَع و گریه کرد خاموشت
به خیمه چشم به راه است، مادر زارت
برای دیدن لبخند غنچهی نوشَت
به جای آن که در آغوش مادر آسایی
گرفت پیک اجل، ناگهان در آغوشت
نهال سبز تو را طاقت نوازش نیست
چگونه تیر زند بوسه بر بناگوشت؟
تن لطیف تو را بوسه، رنجه میدارد
چگونه خاک فشارد به هم بَر و دوشت؟
همیشه طوطی طبع «شهاب»، نالان است
به یاد غنچهی خاموش و روی گلپوشت
غنچۀ خاموش
چه بود؟ جان پدر! حرف تیر در گوشَت
که زود از جَزَع و گریه کرد خاموشت
به خیمه چشم به راه است، مادر زارت
برای دیدن لبخند غنچهی نوشَت
به جای آن که در آغوش مادر آسایی
گرفت پیک اجل، ناگهان در آغوشت
نهال سبز تو را طاقت نوازش نیست
چگونه تیر زند بوسه بر بناگوشت؟
تن لطیف تو را بوسه، رنجه میدارد
چگونه خاک فشارد به هم بَر و دوشت؟
همیشه طوطی طبع «شهاب»، نالان است
به یاد غنچهی خاموش و روی گلپوشت