- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۷/۱۴
- بازدید: ۱۵۴۱۱
- شماره مطلب: ۴۱۲
-
چاپ
زیر باران ناحیه (زیارت ناحیۀ مقدسه)
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش
سلام کرد به جدش... سلامی از سر صدق
سلام آنکه کند جان فدای جانانش
سلام کرد بر آن گونههای خاک آلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش
سلام کرد بر آن بوسه گاه نورانی
سلام آنکه کند جان خویش قربانش
سلام آنکه دلش زخمی مصیبتهاست
سلام آنکه اگر بود کربلا جانش
میان طف، سپر تیغ و نیزهها میکرد
و میسپرد به شمشیرها گریبانش
سلام کرد بر آن جام نیزه نوشیده
بر آن کسی که شکستند عهد و پیمانش
سلام آنکه اگر نی نوا حضور نداشت
علیالدوام شده نالۀ فراوانش
سلام آنکه سرازیر میشود هر روز
به جای اشک روان، سیل خون زچشمانش
-
مرد نقّاش
نرمنرمک اسب و زین و یال و گیسویش کشید
خم شد و پا و دوال و چشم و ابرویش کشید
مرد نقّاش، اسب را برفیّ و صحرا را کبود
نخل را آشفتهگیسو، روی در رویش کشید
-
تقدیم به حضرت ام البنین (س)
شمیم عطر گل یاس در حرم پیچید
و قلبها شده روشن در آستانۀ عید
پرندهها همه از راه دور برگشتند
بهار با چمدانی پر از شکوفه رسید
-
یک نفر نیست به این مرد بگوید نامرد
داد زد ها ... سر از این خاک کجا بردارد
کیست آیا قدمی سمت خدا بردارد؟
خیمه زد روی پدر، رو به جماعت پرسید
یک نفر نیست که بابای مرا بردارد؟
-
خاک مسیح
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست
این خاک بوی تشنگی و گریه می دهد
گفتند:«غاضریه» و گفتند:«نینوا»ست
دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح
آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست
زیر باران ناحیه (زیارت ناحیۀ مقدسه)
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش
سلام کرد به جدش... سلامی از سر صدق
سلام آنکه کند جان فدای جانانش
سلام کرد بر آن گونههای خاک آلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش
سلام کرد بر آن بوسه گاه نورانی
سلام آنکه کند جان خویش قربانش
سلام آنکه دلش زخمی مصیبتهاست
سلام آنکه اگر بود کربلا جانش
میان طف، سپر تیغ و نیزهها میکرد
و میسپرد به شمشیرها گریبانش
سلام کرد بر آن جام نیزه نوشیده
بر آن کسی که شکستند عهد و پیمانش
سلام آنکه اگر نی نوا حضور نداشت
علیالدوام شده نالۀ فراوانش
سلام آنکه سرازیر میشود هر روز
به جای اشک روان، سیل خون زچشمانش