مشخصات شعر

نایاب

تشنگی شد آشکار و آب شد نایاب، آب

تشنه‌لب هم کودک و هم مادر و هم باب، آب

 

نوگلانِ باغ طاها از عطش پژمرده‌اند

تا نخشکیده، کنید این باغ را شاداب، آب

 

نیست آبی در حرم جُز آب چشم کودکان

آفتاب روی هر مَه‌پاره شد مهتاب، آب

 

حالِ اصغر، آب می‌گیرد ز چشم تشنگان

نیست شیر و نیست آب و نیست او را خواب، آب

 

ای فلک! از مهر از خورشید خود، گرمی ‌بکاه

ابر را گو سایه افکن، تشنه را دریاب، آب

 

کوفیان! از پای‌کوبی دست بردارید، اگر

می‌رسد بر گوشِتان از خیمه، بانگ آب آب

 

نایاب

تشنگی شد آشکار و آب شد نایاب، آب

تشنه‌لب هم کودک و هم مادر و هم باب، آب

 

نوگلانِ باغ طاها از عطش پژمرده‌اند

تا نخشکیده، کنید این باغ را شاداب، آب

 

نیست آبی در حرم جُز آب چشم کودکان

آفتاب روی هر مَه‌پاره شد مهتاب، آب

 

حالِ اصغر، آب می‌گیرد ز چشم تشنگان

نیست شیر و نیست آب و نیست او را خواب، آب

 

ای فلک! از مهر از خورشید خود، گرمی ‌بکاه

ابر را گو سایه افکن، تشنه را دریاب، آب

 

کوفیان! از پای‌کوبی دست بردارید، اگر

می‌رسد بر گوشِتان از خیمه، بانگ آب آب

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×