- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۹
- بازدید: ۱۰۷۹
- شماره مطلب: ۴۱۰۵
-
چاپ
نایاب
تشنگی شد آشکار و آب شد نایاب، آب
تشنهلب هم کودک و هم مادر و هم باب، آب
نوگلانِ باغ طاها از عطش پژمردهاند
تا نخشکیده، کنید این باغ را شاداب، آب
نیست آبی در حرم جُز آب چشم کودکان
آفتاب روی هر مَهپاره شد مهتاب، آب
حالِ اصغر، آب میگیرد ز چشم تشنگان
نیست شیر و نیست آب و نیست او را خواب، آب
ای فلک! از مهر از خورشید خود، گرمی بکاه
ابر را گو سایه افکن، تشنه را دریاب، آب
کوفیان! از پایکوبی دست بردارید، اگر
میرسد بر گوشِتان از خیمه، بانگ آب آب
-
معصوم هفتم
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
-
بزم عدو
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفرهام کباب، به غیر از جگر نداشت
«ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم»
جز داغ دل، نصیب، جگر بیشتر نداشت
-
دلِ عشق
من نرد غم لیلی لیلا زدهام
دلخونم و چون لاله به صحرا زدهام
آنجا که سفینه النجاهاست، حسین
دریا، دلِ عشق و من به دریا زدهام
-
نی نامه
قمار عشق را خوش برده بودی
سرت آنجا که باده خورده بودی
تو بودی زخمۀ زخمیّ بیداد
که عمری بی صدا بودیّ و فریاد
نایاب
تشنگی شد آشکار و آب شد نایاب، آب
تشنهلب هم کودک و هم مادر و هم باب، آب
نوگلانِ باغ طاها از عطش پژمردهاند
تا نخشکیده، کنید این باغ را شاداب، آب
نیست آبی در حرم جُز آب چشم کودکان
آفتاب روی هر مَهپاره شد مهتاب، آب
حالِ اصغر، آب میگیرد ز چشم تشنگان
نیست شیر و نیست آب و نیست او را خواب، آب
ای فلک! از مهر از خورشید خود، گرمی بکاه
ابر را گو سایه افکن، تشنه را دریاب، آب
کوفیان! از پایکوبی دست بردارید، اگر
میرسد بر گوشِتان از خیمه، بانگ آب آب