- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۹
- بازدید: ۹۵۲
- شماره مطلب: ۴۰۹۹
-
چاپ
فرصتی نیکو
ای عمو! تا نالهی «هَلْ مِن مُعینت» را شنیدم
از حرم تا قتلگه، با شور جانبازی دویدم
آن چنان دل بُرد از من بانگ «هَل مِنْ ناصِر» تو
کآستینم را ز دست عمّهام زینب، کشیدم
جای تکبیر اذان ظهر، در آغوش گرمت
بانگ مادر مادرِ زهرا، در این صحرا شنیدم
گر چه طفلی کوچکم، امّا قبولم کن، عمو جان!
بر سر دست تو، من قربانی ششماهه دیدم
کس نداند جز خدا کز غصّهی مظلومی تو
با چه حالی از کنار خیمه، در مقتل رسیدم؟
دست من افتاد از تن، گو سرم بر پایت اُفتد
سر چه باشد؟ تیر عشقت را به جان خود خریدم
تا بُرون از خیمهگه رفتی، دل من با تو آمد
تو به رفتن رو نهادی، من ز ماندن، دل بُریدم
جای بابایم امام مجتبی خالی است، این جا
تا ببیند من به قربانگاه تو، آخر شهیدم
نالهای از سوز دل کردم به زیر تیغ قاتل
شعلهها در نظم عالمسوز «میثم»، آفریدم
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
فرصتی نیکو
ای عمو! تا نالهی «هَلْ مِن مُعینت» را شنیدم
از حرم تا قتلگه، با شور جانبازی دویدم
آن چنان دل بُرد از من بانگ «هَل مِنْ ناصِر» تو
کآستینم را ز دست عمّهام زینب، کشیدم
جای تکبیر اذان ظهر، در آغوش گرمت
بانگ مادر مادرِ زهرا، در این صحرا شنیدم
گر چه طفلی کوچکم، امّا قبولم کن، عمو جان!
بر سر دست تو، من قربانی ششماهه دیدم
کس نداند جز خدا کز غصّهی مظلومی تو
با چه حالی از کنار خیمه، در مقتل رسیدم؟
دست من افتاد از تن، گو سرم بر پایت اُفتد
سر چه باشد؟ تیر عشقت را به جان خود خریدم
تا بُرون از خیمهگه رفتی، دل من با تو آمد
تو به رفتن رو نهادی، من ز ماندن، دل بُریدم
جای بابایم امام مجتبی خالی است، این جا
تا ببیند من به قربانگاه تو، آخر شهیدم
نالهای از سوز دل کردم به زیر تیغ قاتل
شعلهها در نظم عالمسوز «میثم»، آفریدم