مشخصات شعر

غرّه‌ غرّا

 

گوهر یکتای عشق، درّ یتیم حسن

خلعت زیبای عشق، کرد به بر، چون کفن

 

غُرّۀ غَرّای او، بود چو یک‌ پاره ماه

قامت رعنای او، شاخ گل نسترن

 

به یاری شاه عشق، خسرو جم‌جاه عشق

فکنْد در راه عشق، دست و سر و جان و تن

 

به خون سر شد خضاب، صورت چون آفتاب

معنی «حُسن المآب»، عیان به وجه حسن

 

 به باد بیداد رفت، شاخ گل ارغوان

ز تیشۀ کین فتاد، ز ریشه، سرو چمن

 

تا شده رنگین به خون، جعد سمن‌سای او

خورده بسی خون دل، نافۀ مُشک ختن

 

همای اوج ازل، به دام قوم دغل

به کام گرگ اجل، یوسف گل‌پیرهن

 

به دور او بانوان، حلقۀ ماتم زدند

شاهد رخسار او، شمع دل انجمن

 

چو شمع در سوز و ساز، لالۀ باغ حسن

خداست دانای راز، ز سوز داغ حسن

غرّه‌ غرّا

 

گوهر یکتای عشق، درّ یتیم حسن

خلعت زیبای عشق، کرد به بر، چون کفن

 

غُرّۀ غَرّای او، بود چو یک‌ پاره ماه

قامت رعنای او، شاخ گل نسترن

 

به یاری شاه عشق، خسرو جم‌جاه عشق

فکنْد در راه عشق، دست و سر و جان و تن

 

به خون سر شد خضاب، صورت چون آفتاب

معنی «حُسن المآب»، عیان به وجه حسن

 

 به باد بیداد رفت، شاخ گل ارغوان

ز تیشۀ کین فتاد، ز ریشه، سرو چمن

 

تا شده رنگین به خون، جعد سمن‌سای او

خورده بسی خون دل، نافۀ مُشک ختن

 

همای اوج ازل، به دام قوم دغل

به کام گرگ اجل، یوسف گل‌پیرهن

 

به دور او بانوان، حلقۀ ماتم زدند

شاهد رخسار او، شمع دل انجمن

 

چو شمع در سوز و ساز، لالۀ باغ حسن

خداست دانای راز، ز سوز داغ حسن

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×