مشخصات شعر

صیت وفا

گفت: ای گزیده از همه عالم، خدایتان!

بالای عرش بر شده، صیتِ وفایتان

 

از رحمت خدای جهان گشت بی‌نصیب

سنگین‌دلی که کشت به تیغ جفایتان

 

خوردند دشمنان خدا، خونتان ولی

باشد خدایتان به خدا، خون‌بهایتان

 

لب‌تشنه کشت دشمن و جاری نمود دوست

صد جوی خون ز چشمۀ چشم از برایتان

 

زین غم که مانده پیکرتان بی‌کفن به خاک

چاک است جَیب عالمیان، در عزایتان

 

دادید بر قضای الهی رضا و داد

خطّی، قضا که سر نکشد از رضایتان

 

گردیده در عداوت من، دشمنان، دلیر

تا روزگار ساخته از من، جدایتان

 

جان می‌رود ز پیکرم امّا نمی‌رود

از خاطرم محبّت و از سر، هوایتان

 

کردید ترک جان و گذشتید از جهان

بادا جهان و جان جهانی، فدایتان!

 

تنها نمی‌گذارمتان اندر این سفر

می‌آیم از طریق وفا از قفایتان 

صیت وفا

گفت: ای گزیده از همه عالم، خدایتان!

بالای عرش بر شده، صیتِ وفایتان

 

از رحمت خدای جهان گشت بی‌نصیب

سنگین‌دلی که کشت به تیغ جفایتان

 

خوردند دشمنان خدا، خونتان ولی

باشد خدایتان به خدا، خون‌بهایتان

 

لب‌تشنه کشت دشمن و جاری نمود دوست

صد جوی خون ز چشمۀ چشم از برایتان

 

زین غم که مانده پیکرتان بی‌کفن به خاک

چاک است جَیب عالمیان، در عزایتان

 

دادید بر قضای الهی رضا و داد

خطّی، قضا که سر نکشد از رضایتان

 

گردیده در عداوت من، دشمنان، دلیر

تا روزگار ساخته از من، جدایتان

 

جان می‌رود ز پیکرم امّا نمی‌رود

از خاطرم محبّت و از سر، هوایتان

 

کردید ترک جان و گذشتید از جهان

بادا جهان و جان جهانی، فدایتان!

 

تنها نمی‌گذارمتان اندر این سفر

می‌آیم از طریق وفا از قفایتان 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×