- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
- بازدید: ۳۷۰۵
- شماره مطلب: ۳۹۹۲
-
چاپ
صحرای خونین
الا! یاران من! میعادگاه داور است، این جا
بدنها غرق خون، سرها جدا از پیکر است، این جا
مَلَک! قرآن بخوان در خاکِ روحانگیزِ این وادی
که هفتاد و دو گل از باغ عترت، پرپر است، این جا
نیازی نیست گل ریزد، کسی در مقدم مهمان
که صحرا لالهگون از خونِ فرقِ اکبر است، این جا
مگر نه در نماز عشق میباید وضو از خون
وضوی من ز خونِ حلقِ پاکِ اصغر است، این جا
شود جان عمویی همچو من، قربانی قاسم
که مرگ سرخ بر وی، از عسل شیرینتر است، این جا
شود حل، مشکل بیآبی اطفال معصومم
که سقّا با دو چشم خونفشان، آبآور است، این جا
نه تنها از تن مردان جنگی، سر جدا گردد
به نوک نیزه، طفل شیرخوارم را سر است، این جا
مبادا کس در این صحرای خونین، نام آب آرد!
جواب «العطش»، شمشیر و تیر و خنجر است، این جا
الهی! دخت زهرا، پای در گودال نگْذارد
که کعب نی جواب «یا اخا»ی خواهر است، این جا
به عُمر خود، مزن غیر از در این خانه را، «میثم»!
زیارتگاه دل تا صبح روز محشر است، این جا
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
صحرای خونین
الا! یاران من! میعادگاه داور است، این جا
بدنها غرق خون، سرها جدا از پیکر است، این جا
مَلَک! قرآن بخوان در خاکِ روحانگیزِ این وادی
که هفتاد و دو گل از باغ عترت، پرپر است، این جا
نیازی نیست گل ریزد، کسی در مقدم مهمان
که صحرا لالهگون از خونِ فرقِ اکبر است، این جا
مگر نه در نماز عشق میباید وضو از خون
وضوی من ز خونِ حلقِ پاکِ اصغر است، این جا
شود جان عمویی همچو من، قربانی قاسم
که مرگ سرخ بر وی، از عسل شیرینتر است، این جا
شود حل، مشکل بیآبی اطفال معصومم
که سقّا با دو چشم خونفشان، آبآور است، این جا
نه تنها از تن مردان جنگی، سر جدا گردد
به نوک نیزه، طفل شیرخوارم را سر است، این جا
مبادا کس در این صحرای خونین، نام آب آرد!
جواب «العطش»، شمشیر و تیر و خنجر است، این جا
الهی! دخت زهرا، پای در گودال نگْذارد
که کعب نی جواب «یا اخا»ی خواهر است، این جا
به عُمر خود، مزن غیر از در این خانه را، «میثم»!
زیارتگاه دل تا صبح روز محشر است، این جا