- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۶
- بازدید: ۳۲۳۶
- شماره مطلب: ۳۹۵۵
-
چاپ
سرختر از سرخ
این چه خروشی است؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
سوز چه عشقی است؟ شور به پا کرد
زخم چه داغی است؟ این همه زیباست!
«محتشم» از دور، بانگ برآورد:
باز چه شوری است؟ باز چه غوغاست؟
عشق مکرّر، گفت به آن قوم:
تشنۀ خنجر، حنجرۀ ماست
رأس شهیدان، بر سر نیزه است
دست علمدار، بر لب دریاست
این که پریشان، بر لب گودال
مویهکنان است، حضرت زهراست
زردتر از زرد، عقل زمین خورْد
سرختر از سرخ، عشق به پا خاست
-
تکیه
کنار سینه زنها قرص ماه است
بساط چای و نذری روبراه است
ولیکن یادمان باشد همیشه
درون تکیهها غیبت گناه است
-
بساط چای و تکیه
پلاک و داربست و شال و پرچم
بساط چای و تکیه، اندکی غم
چنان سرگرم بودم با رفیقان
نفهمیدم تو را ماه محرم -
قصیدۀ آتش
هنوز میچکد از چشم آسمان آتش
زمین و هر چه در آن میکشد فغان آتش
صدای طبل عزا بین کوچه میپیچد
دوباره سنج و دهل بسته بر دهان آتش
-
علمدار سپاه عشق
کیستی ای کوهترین مردها؟
گمشده در جوهرهات دردها
چشم فلک، منتظر گام توجن و ملک ریزهخور نام تو
سرختر از سرخ
این چه خروشی است؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
سوز چه عشقی است؟ شور به پا کرد
زخم چه داغی است؟ این همه زیباست!
«محتشم» از دور، بانگ برآورد:
باز چه شوری است؟ باز چه غوغاست؟
عشق مکرّر، گفت به آن قوم:
تشنۀ خنجر، حنجرۀ ماست
رأس شهیدان، بر سر نیزه است
دست علمدار، بر لب دریاست
این که پریشان، بر لب گودال
مویهکنان است، حضرت زهراست
زردتر از زرد، عقل زمین خورْد
سرختر از سرخ، عشق به پا خاست