- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
- بازدید: ۱۰۲۸
- شماره مطلب: ۳۸۶۳
-
چاپ
وقت رجعت
چون که گردیدند با احوال زار
آل عصمت، عازم شهر و دیار
وقت شد تا عترت شاه حجاز
از اسیری در وطن گردند باز
جای محملها و آن عزّ و علا
کز مدینه بود تا کرببلا،
وقت رجعت بودشان محمل، سیاه
با غبار، آلوده و با خاک راه
مادران و خواهران با شور و شین
هریکی را خون، روان از هر دو عین
جمله را چون لالۀ احمر به باغ
قلب خونین، داغ بر بالای داغ
یاد یاران و عزیزان جوان
جمله را از چشم حقبین، خون فشان
چون به نزدیک مدینه آمدند
بر فلک از دود دل، آتش زدند
در نوا، «کلثوم» با حال پریش
کای مدینه! ره مده ما را به خویش
زآن که رفتیم از تو با آن عزّ و جاه
آمدیم اندر تو بی یار و پناه
گاهِ رفتن بودمان روشن، دو عین
از جمال عالمآرای حسین
سایۀ احباب بر سر داشتیم
قاسم و عبّاس و اکبر داشتیم
جمله را بودیم و دیدیم از جفا
تشنهلب کشتند اندر کربلا
-
توفان بلا
حلال جمیع مشکلات است حسین
شویندۀ لوح سیئات است حسین
ای شیعه! تو را چه غم ز توفان بلا؟
جایی که سفینه النجاه است حسین
-
فغان یتیم
این شنیدم که چو آید به فغان، طفل یتیم
افتد از نالهی او، زلزله بر عرش عظیم
گر چنین است، چه کرده است ندانم با عرش
آه طفلی که غریب است و اسیر است و یتیم؟
-
آزردن مهمان
تا چند زنی ظالم! چوب این لب عطشان را؟
بردار از این لبها، این چوب خزیران را
آخر نه تو را این سر، مهمان بُوَد؟ ای کافر!
تا چند روا داری، آزردن مهمان را؟
-
وقت رجعت
چون که گردیدند با احوال زار
آل عصمت، عازم شهر و دیار
وقت شد تا عترت شاه حجاز
از اسیری در وطن گردند باز
وقت رجعت
چون که گردیدند با احوال زار
آل عصمت، عازم شهر و دیار
وقت شد تا عترت شاه حجاز
از اسیری در وطن گردند باز
جای محملها و آن عزّ و علا
کز مدینه بود تا کرببلا،
وقت رجعت بودشان محمل، سیاه
با غبار، آلوده و با خاک راه
مادران و خواهران با شور و شین
هریکی را خون، روان از هر دو عین
جمله را چون لالۀ احمر به باغ
قلب خونین، داغ بر بالای داغ
یاد یاران و عزیزان جوان
جمله را از چشم حقبین، خون فشان
چون به نزدیک مدینه آمدند
بر فلک از دود دل، آتش زدند
در نوا، «کلثوم» با حال پریش
کای مدینه! ره مده ما را به خویش
زآن که رفتیم از تو با آن عزّ و جاه
آمدیم اندر تو بی یار و پناه
گاهِ رفتن بودمان روشن، دو عین
از جمال عالمآرای حسین
سایۀ احباب بر سر داشتیم
قاسم و عبّاس و اکبر داشتیم
جمله را بودیم و دیدیم از جفا
تشنهلب کشتند اندر کربلا