مشخصات شعر

وقت رجعت

چون که گردیدند با احوال زار

آل عصمت، عازم شهر و دیار

 

وقت شد تا عترت شاه حجاز

از اسیری در وطن گردند باز

 

جای محمل‌ها و آن عزّ و علا

کز مدینه بود تا کرببلا،

 

وقت رجعت بودشان محمل، سیاه

با غبار، آلوده و با خاک راه

 

مادران و خواهران با شور و شین

هریکی را خون، روان از هر دو عین

 

جمله را چون لالۀ احمر به باغ

قلب خونین، داغ بر بالای داغ

 

یاد یاران و عزیزان جوان

جمله را از چشم حق‌بین‌، خون فشان

 

چون به نزدیک مدینه آمدند

بر فلک از دود دل، آتش زدند

 

در نوا، «کلثوم» با حال پریش

کای مدینه! ره مده ما را به خویش

 

زآن که رفتیم از تو با آن عزّ و جاه

آمدیم اندر تو بی یار و پناه

 

گاهِ رفتن بودمان روشن، دو عین

از جمال عالم‌آرای حسین

 

سایۀ احباب بر سر داشتیم

قاسم و عبّاس و اکبر داشتیم

 

جمله را بودیم و دیدیم از جفا

تشنه‌لب کشتند اندر کربلا

 

وقت رجعت

چون که گردیدند با احوال زار

آل عصمت، عازم شهر و دیار

 

وقت شد تا عترت شاه حجاز

از اسیری در وطن گردند باز

 

جای محمل‌ها و آن عزّ و علا

کز مدینه بود تا کرببلا،

 

وقت رجعت بودشان محمل، سیاه

با غبار، آلوده و با خاک راه

 

مادران و خواهران با شور و شین

هریکی را خون، روان از هر دو عین

 

جمله را چون لالۀ احمر به باغ

قلب خونین، داغ بر بالای داغ

 

یاد یاران و عزیزان جوان

جمله را از چشم حق‌بین‌، خون فشان

 

چون به نزدیک مدینه آمدند

بر فلک از دود دل، آتش زدند

 

در نوا، «کلثوم» با حال پریش

کای مدینه! ره مده ما را به خویش

 

زآن که رفتیم از تو با آن عزّ و جاه

آمدیم اندر تو بی یار و پناه

 

گاهِ رفتن بودمان روشن، دو عین

از جمال عالم‌آرای حسین

 

سایۀ احباب بر سر داشتیم

قاسم و عبّاس و اکبر داشتیم

 

جمله را بودیم و دیدیم از جفا

تشنه‌لب کشتند اندر کربلا

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×