مشخصات شعر

شروع سبز

زمان، شبیه تو پیدا نمی‌کند، هرگز

کسی به جز تو به دل، جا نمی‌کند، هرگز

 

سپیدبانوی شب‌های غربت و احساس!

سحر، بدون تو لب وا نمی‌کند، هرگز

 

کمر به جور تو بستند شب‌دلان، آن روز

که موج حادثه پروا نمی‌کند، هرگز

 

چه زینبانه! چراغ غمت، فروزان بود

غمی که خاطره، حاشا نمی‌کند، هرگز

 

شروع سبز در آغاز هر غزل بودی

و اشک بی تو، مدارا نمی‌کند، هرگز

 

و زخم حادثه را جز فرات چشمانت

کسی به اشک، مداوا نمی‌کند، هرگز

 

و «مریم» سخنم بی‌نگاهت، ای بانو!

هوای معبد عیسی نمی‌کند، هرگز

 

تو دخت پاک علی بودی؛ ای غمت والا!

زمان، شبیه تو پیدا نمی‌کند، هرگز

 

شروع سبز

زمان، شبیه تو پیدا نمی‌کند، هرگز

کسی به جز تو به دل، جا نمی‌کند، هرگز

 

سپیدبانوی شب‌های غربت و احساس!

سحر، بدون تو لب وا نمی‌کند، هرگز

 

کمر به جور تو بستند شب‌دلان، آن روز

که موج حادثه پروا نمی‌کند، هرگز

 

چه زینبانه! چراغ غمت، فروزان بود

غمی که خاطره، حاشا نمی‌کند، هرگز

 

شروع سبز در آغاز هر غزل بودی

و اشک بی تو، مدارا نمی‌کند، هرگز

 

و زخم حادثه را جز فرات چشمانت

کسی به اشک، مداوا نمی‌کند، هرگز

 

و «مریم» سخنم بی‌نگاهت، ای بانو!

هوای معبد عیسی نمی‌کند، هرگز

 

تو دخت پاک علی بودی؛ ای غمت والا!

زمان، شبیه تو پیدا نمی‌کند، هرگز

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×