- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
- بازدید: ۱۰۷۶
- شماره مطلب: ۳۸۴۳
-
چاپ
امضای نامه
خطوط کهنۀ این نامهای که پهلوم است
دوباره روبهروی چشمهای من، زوم است
اگرچه اوّل این نامه را نمیفهمم
ولی اواخر آن، خوب خوب، مفهوم است
خطوط نامه، کج و معوج است و در آنها
شکست بغض نویسنده، خوب، معلوم است
نوشته: «زود خبر را به دور و بر برسان
حسین کشته شده»...؛ لحظه، لحظهای شوم است
تمام پیکرم از اضطراب میلرزد
هنوز در نظرم، تیغ، روی حلقوم است
چگونه پا بگذارم به خاک این صحرا؟
که در قدمقدمش یک شهید معصوم است
لبان تشنه، ترک خورده، خشک، تاول دار...
نه... آب در نظرم، تلخ، مثل زقّوم است
نوشته است: «اگر که دلی، حسینی شد
بدون هیچ دلیلی به داغ، محکوم است
چقدر داغ، زیاد است و پهلویم زخمی است
و شانهشانهام از تازیانه، مصدوم است...»
کنار نامه نوشته که: «یادتان باشد
شهید تشنه، حسن هم، حسین مظلوم است
همان که بهرهاش از مهر مادری، تنها
لبان روزه و یک کاسه، آب مسموم است...»
نوشته آخر کاغذ: «حسین یعنی عشق»
و پای نامه هم، امضای امّ کلثوم است
گذشته سال زیادی ولی چه شبها که
دو چشم خستۀ من روی نامهاش، زوم است...
-
غزلهای فرات
باز هم کوچه و یک لشگرِ بی عمامه
باز افتاده وسط، حیدرِ بی عمامه
دود از یک طرف و هلهله از سمت دگر
کوچه لبریز شد از یک سرِ بی عمامه
-
سورۀ لب تشنه
داری هوای هیئتمان میکنی حسین
لبریز از فضیلتمان میکنی حسین
داری به سمت هیئتمان گام میزنی
دل آشنای غربتمان میکنی حسین -
دل خوشبو
دست بر سینه فرود آمد و دم خوشبو شد
اشک از چشم برون آمد و غم خوشبو شد
نوحههای دودمه تاب ز هیئت بردند
غم که روی جگرم ریخت، دلم خوشبو شد -
عطر یاس سرخ
بوی سیب سرخ دارد میوزد در کربلا
خاک هم از آسمان دل میبرد در کربلا
یک نفر که جای دستش بال در آورده است
بیخود از خود دور گنبد میپرد در کربلا
امضای نامه
خطوط کهنۀ این نامهای که پهلوم است
دوباره روبهروی چشمهای من، زوم است
اگرچه اوّل این نامه را نمیفهمم
ولی اواخر آن، خوب خوب، مفهوم است
خطوط نامه، کج و معوج است و در آنها
شکست بغض نویسنده، خوب، معلوم است
نوشته: «زود خبر را به دور و بر برسان
حسین کشته شده»...؛ لحظه، لحظهای شوم است
تمام پیکرم از اضطراب میلرزد
هنوز در نظرم، تیغ، روی حلقوم است
چگونه پا بگذارم به خاک این صحرا؟
که در قدمقدمش یک شهید معصوم است
لبان تشنه، ترک خورده، خشک، تاول دار...
نه... آب در نظرم، تلخ، مثل زقّوم است
نوشته است: «اگر که دلی، حسینی شد
بدون هیچ دلیلی به داغ، محکوم است
چقدر داغ، زیاد است و پهلویم زخمی است
و شانهشانهام از تازیانه، مصدوم است...»
کنار نامه نوشته که: «یادتان باشد
شهید تشنه، حسن هم، حسین مظلوم است
همان که بهرهاش از مهر مادری، تنها
لبان روزه و یک کاسه، آب مسموم است...»
نوشته آخر کاغذ: «حسین یعنی عشق»
و پای نامه هم، امضای امّ کلثوم است
گذشته سال زیادی ولی چه شبها که
دو چشم خستۀ من روی نامهاش، زوم است...