مشخصات شعر

تنور خولی

مگر، ای عزیز مادر! که نموده میهمانت؟

که چنین به کنج مطبخ، شده منزل و مکانت

 

مگر این حدیث طور است که ظاهر از تنور است؟

که جهان منوّر آمد ز تجلّی عیانت

 

برِ اهل حق معزّز بُوَد احترام مهمان

ز چه رو تو را گرامی، ننموده میزبانت؟

 

مگر آن که خولی دون نشناختت؟ عزیزم!

که چنین نموده، ای مه! ز ستاره‌ها نهانت؟

 

مگر آن که ز آب دیده ز رخت غبار شویم

که گهرفشانی‌ام از لب لعل دُرفشانت

 

مگر، ای غریب مادر! چه شده سپاه و لشکر؟

چه شدند همرهانت؟ به کجاست یاورانت؟

 

ز چه خشک گشته؟ مادر! لب لعل نازنینت

مگر این که تشنه کشتند ز کینه دشمنانت؟

 

ز چه زیر خون سفید است محاسن نکویت؟

مگرت فسرده خاطر، غم مرگ نوجوانت؟

 

غم غربت تو، ای سر! نرود ز یاد «آذر»

به خدا! که داغت آتش زده قلب دوستانت

 

تنور خولی

مگر، ای عزیز مادر! که نموده میهمانت؟

که چنین به کنج مطبخ، شده منزل و مکانت

 

مگر این حدیث طور است که ظاهر از تنور است؟

که جهان منوّر آمد ز تجلّی عیانت

 

برِ اهل حق معزّز بُوَد احترام مهمان

ز چه رو تو را گرامی، ننموده میزبانت؟

 

مگر آن که خولی دون نشناختت؟ عزیزم!

که چنین نموده، ای مه! ز ستاره‌ها نهانت؟

 

مگر آن که ز آب دیده ز رخت غبار شویم

که گهرفشانی‌ام از لب لعل دُرفشانت

 

مگر، ای غریب مادر! چه شده سپاه و لشکر؟

چه شدند همرهانت؟ به کجاست یاورانت؟

 

ز چه خشک گشته؟ مادر! لب لعل نازنینت

مگر این که تشنه کشتند ز کینه دشمنانت؟

 

ز چه زیر خون سفید است محاسن نکویت؟

مگرت فسرده خاطر، غم مرگ نوجوانت؟

 

غم غربت تو، ای سر! نرود ز یاد «آذر»

به خدا! که داغت آتش زده قلب دوستانت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×