- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۴
- بازدید: ۱۱۷۷۱
- شماره مطلب: ۳۷۹۴
-
چاپ
زبان حال دختر دردانه سیّدالشّهدا علیه السّلام
گویی که تنگ بوده زمین از برای تو
کاینسان به روی نیزۀ اعداست، جای تو
یا خواستی ز مهر شوی سایۀ سرم
قربان مهربانی و مهر و وفای تو!
بابا! بیا که بوسه زنم حنجر تو را
جان را بهای بوسه نمایم فدای تو
قرآن به نیزه خوانی و اعجاز میکنی
ای من فدای آن لب معجزنمای تو!
این غم کُشد مرا که به صحرای کربلا
دشمن امان نداد بگیرم عزای تو
زد تازیانه بر تن من بین قتلگاه
چون گفتمش نمیروم از کربلای تو
از بهر گوشواره چهها دید گوش من
باشد گواه دخترک تو، خدای تو
تنها نسوخت «کرببلایی» ز داغ غم
سوزد دل هر آن که بُوَد آشنای تو
-
ماه طلعت؟
نوای غم به گوش چرخ پیر است
و یا بانگ جگرسوز بشیر است
که میگوید ایا اهل مدینه
خبر آوردهام با سوز سینه
-
طفلان حضرت مسلم علیهم السّلام
قاتل کشیده خنجر برّان برای ما
در زیر تیغ بسته بُوَد دست و پای ما
از بهر کشتن این همه تعجیل از چه رو؟
ظالم! مگر چه بود به عالم، خطای ما
-
اربعین و جابر بن عبدالله انصاری
«شنیدستم که مجنون با دل زار
چو شد از مُردن لیلی خبردار»
گریبان چاک زد از بهر دلبر
به قبرستان شدی با دیدۀ تر
-
آتش و جوان هندو
چو هندو جوانی برفت از جهان
ز آتشپرستان هندوستان
به آیین خود آتش افروختند
در آتش، تن آن جوان سوختند
زبان حال دختر دردانه سیّدالشّهدا علیه السّلام
گویی که تنگ بوده زمین از برای تو
کاینسان به روی نیزۀ اعداست، جای تو
یا خواستی ز مهر شوی سایۀ سرم
قربان مهربانی و مهر و وفای تو!
بابا! بیا که بوسه زنم حنجر تو را
جان را بهای بوسه نمایم فدای تو
قرآن به نیزه خوانی و اعجاز میکنی
ای من فدای آن لب معجزنمای تو!
این غم کُشد مرا که به صحرای کربلا
دشمن امان نداد بگیرم عزای تو
زد تازیانه بر تن من بین قتلگاه
چون گفتمش نمیروم از کربلای تو
از بهر گوشواره چهها دید گوش من
باشد گواه دخترک تو، خدای تو
تنها نسوخت «کرببلایی» ز داغ غم
سوزد دل هر آن که بُوَد آشنای تو