- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۴
- بازدید: ۱۷۷۱
- شماره مطلب: ۳۷۹۲
-
چاپ
خرابۀ شام
کودکی در خرابهای بی سقف
با سر باب گفتوگو میکرد
سر بُبریده را در آغوشش
همچو گل عاشقانه بو میکرد
شرح حال دل پریشان را
در شب تیره مو به مو میکرد
زخم دل را به سوزن مژگان
در حضور پدر، رفو میکرد
گرد غم را به ژالۀ دیده
از رخ لاله، شستشو میکرد
بوسۀ وصل و دادن جان بود
آنچه این طفل آرزو میکرد
-
ماه طلعت؟
نوای غم به گوش چرخ پیر است
و یا بانگ جگرسوز بشیر است
که میگوید ایا اهل مدینه
خبر آوردهام با سوز سینه
-
طفلان حضرت مسلم علیهم السّلام
قاتل کشیده خنجر برّان برای ما
در زیر تیغ بسته بُوَد دست و پای ما
از بهر کشتن این همه تعجیل از چه رو؟
ظالم! مگر چه بود به عالم، خطای ما
-
اربعین و جابر بن عبدالله انصاری
«شنیدستم که مجنون با دل زار
چو شد از مُردن لیلی خبردار»
گریبان چاک زد از بهر دلبر
به قبرستان شدی با دیدۀ تر
-
آتش و جوان هندو
چو هندو جوانی برفت از جهان
ز آتشپرستان هندوستان
به آیین خود آتش افروختند
در آتش، تن آن جوان سوختند
خرابۀ شام
کودکی در خرابهای بی سقف
با سر باب گفتوگو میکرد
سر بُبریده را در آغوشش
همچو گل عاشقانه بو میکرد
شرح حال دل پریشان را
در شب تیره مو به مو میکرد
زخم دل را به سوزن مژگان
در حضور پدر، رفو میکرد
گرد غم را به ژالۀ دیده
از رخ لاله، شستشو میکرد
بوسۀ وصل و دادن جان بود
آنچه این طفل آرزو میکرد