- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۶/۱۸
- بازدید: ۳۱۲۳
- شماره مطلب: ۳۷۴
-
چاپ
دختر شیر خدا
شبیه حسرت پروانههاست این بانو
سفیر واقعۀ کربلاست این بانو
همیشه حک شده نامش به روی دورانها
غریب غربت دیرآشناست این بانو
کسی شنیده زنی لشکری به هم ریزد؟
به حق که دختر شیر خداست این بانو
سکوت میکنم و شعر میشود اینجا
مفاعلن فعلاتن ... صداست این بانو
کم است واژۀ بانو برای تعریفش
که اسوۀ همۀ مردهاست این بانو
-
بهانۀ غم
شب را کنار زد و سحر آفریده شد
چشمی زدی به ماه، نظر آفریده شد
از چهرهات جنون و جنان را جلا زدند
از چشمهات شور و شرر آفریده شد
-
خاک دیوانگی مجنونها
بغضها دسته دسته میلرزند
چمدانی که دست زن مانده
اتوبوسی که بی هوا رفته
چشمهایی که بر ترن مانده
-
داغ غریب
در ماتم دردانۀ معصوم علی
خون میچکد از دیدۀ مظلوم علی
امروز زمین لباس غم پوشیده
از داغ غریب «امّ کلثوم» علی
-
شبیه اشک
بر جدّ مطهرت شبیهی، بانو!
بر فاطمه مادرت شبیهی، بانو!
بر زینب و اشکهای او میمانی
بر غربت خواهرت شبیهی، بانو!
دختر شیر خدا
شبیه حسرت پروانههاست این بانو
سفیر واقعۀ کربلاست این بانو
همیشه حک شده نامش به روی دورانها
غریب غربت دیرآشناست این بانو
کسی شنیده زنی لشکری به هم ریزد؟
به حق که دختر شیر خداست این بانو
سکوت میکنم و شعر میشود اینجا
مفاعلن فعلاتن ... صداست این بانو
کم است واژۀ بانو برای تعریفش
که اسوۀ همۀ مردهاست این بانو