- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۳
- بازدید: ۱۹۸۰
- شماره مطلب: ۳۶۹۲
-
چاپ
السّلام علیکِ یا بنت الحسین
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
به صبح دولت من آسمان خورد غبطه
که نیمه شب به برم آفتاب میآید
نسیم شام نگشته اگر به دور سرت
چرا به سوی خرابه، خراب میآید؟
هنوز در غم بی آبی لب تو ببین
که چشمه چشمه زچشمانم آب میآید
قرار بود که در خواب ببینمت ورنه
«شب وصال به چشم که خواب میآید؟»
جز این که شویمت از اشک خویش ار گل من
دگر چه کار ز دست گلاب میآید
هر آن که دید سرت را میان دستم گفت
چقدر عکس تو امشب به قاب میآید
رسید اگر به اجابت، تعجبی نکنم
دعای خسته دلان مستجاب میآید
-
راضی نمیشوم
کمتر کسی است در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
«دلهای جمع را کند آشفته یاد من
راضی نمیشوم که کسی یاد من کند»[1]
-
هفت شهر عشق
کربلا! ای در مذاق اهل ذوق!
شعرِ سرشار از شعور و شور و شوق
ای بهین مضمونِ بکرِ شعرِ ناب!
معنی آیینه و مفهوم آب
-
خوشا فرات!
سخن، هر آن چه که در باب دستهای تو شد
نماز بود و به محراب دستهای تو شد
حدیثِ مشک و علم، ای قصیده قامتِ عشق!
دو مصرع غزل ناب دستهای تو شد
-
رباعی از زبان حضرت رباب خاتون علیهاسلام
از بس که عطش ربوده تاب و تب تو
فرقی نبُوَد میان روز و شب تو
گیرم که پر از شیر شود سینۀ من
نیروی مکیدن نبُوَد در لب تو
السّلام علیکِ یا بنت الحسین
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
به صبح دولت من آسمان خورد غبطه
که نیمه شب به برم آفتاب میآید
نسیم شام نگشته اگر به دور سرت
چرا به سوی خرابه، خراب میآید؟
هنوز در غم بی آبی لب تو ببین
که چشمه چشمه زچشمانم آب میآید
قرار بود که در خواب ببینمت ورنه
«شب وصال به چشم که خواب میآید؟»
جز این که شویمت از اشک خویش ار گل من
دگر چه کار ز دست گلاب میآید
هر آن که دید سرت را میان دستم گفت
چقدر عکس تو امشب به قاب میآید
رسید اگر به اجابت، تعجبی نکنم
دعای خسته دلان مستجاب میآید