- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۲/۰۱
- بازدید: ۲۰۰۴
- شماره مطلب: ۳۶۱۴
-
چاپ
برای حسین
ای دوم بانوی سرای علی
همدل و یار باوفای علی
افتخار همه کلابیه
حضرت فاطمه کلابیه
چشمه نور و گلشن احساس
مادر با فضیلت عباس
بر تو ای بانوی بلند مقام
از خداوند و خلق باد سلام
ای سپهر سه اختر روشن
قرص ماهت نشسته بر دامن
آسمان بوسهچین ز خاک رهت
قبلۀ حاجت است بارگهت
از تو خاک آفتاب خواهد شد
هر دعا مستجاب خواهد شد
نور حق در سلاله داری تو
داغ بر دل چو لاله داری تو
مادر چار قهرمان عرب
یمی از حجب و کهکشان ادب
آیه آیه وجود تو اخلاص
همۀ تار و پود تو اخلاص
این شنیدم که گفتهای به علی
کی پس از مصطفی به خلق ولی
تو مخوان فاطمه مرا دیگر
گر چه زین نام نیست نیکوتر
چون بری نام فاطمه بر لب
یاد از مادرش کند زینب
بیم آن باشدم شوند ملول
پارههای دل رسول و بتول
از همان دم علی امام مبین
مینمودت خطاب امّبنین
تو پرستار آل فاطمهای
باخبر از جلال فاطمهای
آشنا با مرام اهلُ البیت
مورد احترام اهل البیت
صبر داری شکوه داری تو
استقامت چو کوه داری تو
پاسدار کتاب عاشورا
وارث انقلاب عاشورا
نالههای تو تیغ عباسی
خصم را هم نموده احساسی
با چنان جایگاه و شأن رفیع
مینشستی به روی خاک بقیع
میکشیدی چهار صورت قبر
میفشاندی ز دیده اشک چو ابر
سیل اشک تو کند ریشۀ ظلم
شعله گردید و سوخت بیشۀ ظلم
بس که جانسوز بود شیون تو
زین مصائب گریست دشمن تو
گه ز عثمان و گاه عبدالله
یاد میکرده میکشیدی آه
گاه از جعفر آن گل یاست
گاه با یاد دست عباست
روز و شب داشتی عزاداری
اشک غم بود بر رخت جاری
بیشتر از چهار فرزندت
پسران عزیز و دلبندت
داشتی حزن در عزای حسین
گریه میکردی از برای حسین
گوش تاریخ آشناست هنوز
با همان بیت شعر عالمسوز
مردم روزگار بعد از این
نکنیدم خطاب امّ بنین
هان ببینید نزد این مادر
یک پسر نیست زان چهار پسر
پسرانم شدند یار حسین
همه گشتند جانثار حسین
دشمنان خدا ستم کردند
دست عباس من قلم کردند
پسرم خوب امتحان داده
بوده سقا و تشنه جان داده
«ایزدی» غرق شور و احساس است
روضهخوان حسین و عباس است
از شما سوز سینه میخواهد
کربلا و مدینه میخواهد
-
بانوی آفتاب
پاک دامن چو آب، اُمّ بنین
همدم بوتراب، اُمّ بنین
بعد زهرا به همسریّ علی
گشتهای انتخاب، اُمّ بنین
-
دعای باران
در زمان عسکری، آن حجّت بر حقّ یزدان
خشک سالی گشت و قحطی شد، به سامرّا، نمایان
طبق این آیت که هر چیزی، حیات از آب دارد
آب، چون نایاب شد، نایاب گردد، نعمت و نان
-
آبروی بهشت
سحر، چو مهر ز خوابِ گرانِ شب، برخاست
ز پشت کوه، بر آمد، سپهر را آراست
دوباره سفرۀ انوار خویش را گسترد
تمام عالمیان را کنار آن خوان، خواست
به هر که یافت، در آن بزم نور، فیض حضور
بداد مژده که فرخنده، عید اهل ولاست
-
طلای ناب
ای قلم! امشب مرا دمساز باش
در کف من، قافیه پرداز باش
تا که بنْماییم، سیری معنوی
هفت شهر عشق، در یک مثنوی
شهریار عشق را یادی کنیم
رو به سوی حضرت هادی کنیم
برای حسین
ای دوم بانوی سرای علی
همدل و یار باوفای علی
افتخار همه کلابیه
حضرت فاطمه کلابیه
چشمه نور و گلشن احساس
مادر با فضیلت عباس
بر تو ای بانوی بلند مقام
از خداوند و خلق باد سلام
ای سپهر سه اختر روشن
قرص ماهت نشسته بر دامن
آسمان بوسهچین ز خاک رهت
قبلۀ حاجت است بارگهت
از تو خاک آفتاب خواهد شد
هر دعا مستجاب خواهد شد
نور حق در سلاله داری تو
داغ بر دل چو لاله داری تو
مادر چار قهرمان عرب
یمی از حجب و کهکشان ادب
آیه آیه وجود تو اخلاص
همۀ تار و پود تو اخلاص
این شنیدم که گفتهای به علی
کی پس از مصطفی به خلق ولی
تو مخوان فاطمه مرا دیگر
گر چه زین نام نیست نیکوتر
چون بری نام فاطمه بر لب
یاد از مادرش کند زینب
بیم آن باشدم شوند ملول
پارههای دل رسول و بتول
از همان دم علی امام مبین
مینمودت خطاب امّبنین
تو پرستار آل فاطمهای
باخبر از جلال فاطمهای
آشنا با مرام اهلُ البیت
مورد احترام اهل البیت
صبر داری شکوه داری تو
استقامت چو کوه داری تو
پاسدار کتاب عاشورا
وارث انقلاب عاشورا
نالههای تو تیغ عباسی
خصم را هم نموده احساسی
با چنان جایگاه و شأن رفیع
مینشستی به روی خاک بقیع
میکشیدی چهار صورت قبر
میفشاندی ز دیده اشک چو ابر
سیل اشک تو کند ریشۀ ظلم
شعله گردید و سوخت بیشۀ ظلم
بس که جانسوز بود شیون تو
زین مصائب گریست دشمن تو
گه ز عثمان و گاه عبدالله
یاد میکرده میکشیدی آه
گاه از جعفر آن گل یاست
گاه با یاد دست عباست
روز و شب داشتی عزاداری
اشک غم بود بر رخت جاری
بیشتر از چهار فرزندت
پسران عزیز و دلبندت
داشتی حزن در عزای حسین
گریه میکردی از برای حسین
گوش تاریخ آشناست هنوز
با همان بیت شعر عالمسوز
مردم روزگار بعد از این
نکنیدم خطاب امّ بنین
هان ببینید نزد این مادر
یک پسر نیست زان چهار پسر
پسرانم شدند یار حسین
همه گشتند جانثار حسین
دشمنان خدا ستم کردند
دست عباس من قلم کردند
پسرم خوب امتحان داده
بوده سقا و تشنه جان داده
«ایزدی» غرق شور و احساس است
روضهخوان حسین و عباس است
از شما سوز سینه میخواهد
کربلا و مدینه میخواهد