- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۲/۰۱
- بازدید: ۸۵۹
- شماره مطلب: ۳۶۱۱
-
چاپ
لطف امّالبنین
من یک کویر تشنهام رحمی به من کن
بر من ببار ای ابر، باران را به تن کن
باران بگیرد حال من بهتر از این است
باران ببین دلواپسِ حال زمین است
بانو! بقیعستان چشمت بیقرار است
دائم به یاد آن گلت چشم انتظار است
پرواز را یادم که دادی پر گرفتم
با مشق ایمان عشق را از سر گرفتم
بر من بتاب ای عشق من محتاج نورم
تو با منی فرسنگها من از تو دورم
ساقِ غزل در باغ دل احساس دارد
عطر گل قد قامت عباس دارد
عباس گفتم تیر بر چشم غزل خورد
بادی وزید و دستهای شعر را برد
بانو! زیارتنامهات را خواندم امشب
در کوچههای انتهایش ماندم امشب
آن کوچهها حس دلم را زیر و رو کرد
تا صبح با خاک مزارت گفتگو کرد
لطف امّالبنین
من یک کویر تشنهام رحمی به من کن
بر من ببار ای ابر، باران را به تن کن
باران بگیرد حال من بهتر از این است
باران ببین دلواپسِ حال زمین است
بانو! بقیعستان چشمت بیقرار است
دائم به یاد آن گلت چشم انتظار است
پرواز را یادم که دادی پر گرفتم
با مشق ایمان عشق را از سر گرفتم
بر من بتاب ای عشق من محتاج نورم
تو با منی فرسنگها من از تو دورم
ساقِ غزل در باغ دل احساس دارد
عطر گل قد قامت عباس دارد
عباس گفتم تیر بر چشم غزل خورد
بادی وزید و دستهای شعر را برد
بانو! زیارتنامهات را خواندم امشب
در کوچههای انتهایش ماندم امشب
آن کوچهها حس دلم را زیر و رو کرد
تا صبح با خاک مزارت گفتگو کرد
سلام بر حضرت ام البنین