- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۲/۰۵
- بازدید: ۱۸۰۲
- شماره مطلب: ۳۵۹۴
-
چاپ
همدم زینب
السلام ای فاطمه امّالبنین
السلام ای بانوی دنیا و دین
السلام ای همسر شیر خدا
مادر عباس شمشیر خدا
السلام ای بانوی بیت الولا
دامنت دانشسرای کربلا
السلام ای روح احساس و ادب
آسمان چار خورشید عرب
همدم و یار امام اهلبیت
مورد مهر تمام اهلبیت
دامنت مهد شهید علقمه
مادر فرزندهای فاطمه
روح پاکت بوده تسلیم حسین
چار ماهت گشته تقدیم حسین
مادر شیران شیر حق تویی
بلکه ناموس امیر حق تویی
ای به تو از زینب کبری سلام
از حسین آن یوسف زهرا سلام
ای ادب را ارث داده بر پسر
سه ستاره زاده یک قرص قمر
چون تو را ای پاک بانوی جلیل
خواستگاری کرد بر مولا عقیل
تا که گوشت این بشارت را شنفت
چهرهات مانند گل از هم شکفت
دیده بودی نیمه شب در خواب ناز
بر تو خندید آسمان با روی باز
بر سپهرت بود در رؤیا نگاه
ناگهان سه اختر و یک قرص ماه
یک به یک کردند سیر گلشنت
اوفتادند از فلک در دامنت
مصحف رؤیای تو تفسیر شد
خواب شیرینت عجب تعبیر شد
آسمانی را که دیدی در زمین
بود مولایت امیرالمؤمنین
آن سه اختر بود سه فرزند تو
سه فروغ دیده سه دلبند تو
ماه فرزند تو خیرالناس بود
شیر شیران عرب عباس بود
ای به قدر و رتبه برتر از همه
ای به حیدر جانشین فاطمه
ای بهار دامن زهراییات
لالههای سرخ عاشوراییات
ای سلام ما به خیرالناس تو
باب حاجات همه عباس تو
در عزای تو مدینه گریه کرد
ام کلثوم و سکینه گریه کرد
بر تو ای بانوی خلق عالمین
ریخت اشک فاطمه بنت الحسین
غم فزون در سینه از اندازه شد
داغ عباست دوباره تازه شد
روز تشییع تو ای بانوی دین
ریخت اشک چشم زینالعابدین
صبر تو سرچشمهای از صبر اوست
قبر پاکت هم کنار قبر اوست
شب به یاد غربتت دلها کباب
روزها زوار قبرت آفتاب
سینه یاد غربتت افروخته
دل شده مانند شمع سوخته
روز مرگ مادر ای نیکو سیر
میبرد تابوت مادر را پسر
حیف آنجا لالۀ یاست نبود
روز تشییع تو عباست نبود
در عزای چار فرزند شهید
عاقبت چون فاطمه قدت خمید
دادی از کف طاقت و آرام و صبر
میکشیدی چار صورت مثل قبر
مینشستی در کنار قبرها
گریه میکردی بسان ابرها
داشتی در خلوت و در انجمن
نالۀ عباس من عباس من
کی چراغ روشن و چشم ترم
نازنین فرزند بیدست و سرم
این شنیدم از کمینگه تاختند
دست عباس مرا انداختند
خصم چون دید از تنت افتاد دست
با عمود آهنین فرقت شکست
بود امیدت همه بر مشک آب
مشک شد بیآب و تو رفتی ز تاب
چشم گریان تو همچون چشم مشک
ریخت اشک و ریخت اشک و ریخت اشک
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
کاش بودی در کنار علقمه
میزدی گلبوسه باغ یاس را
روی خونآلودۀ عباس را
تو نبودی در کنار علقمه
جای تو صاحب عزا شد فاطمه
لالۀ خونین نثار یاس کرد
گریه بر بیدستی عباس کرد
اشک «میثم» وقف باغ یاس تو
لالهای بر تربت عباس تو
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
همدم زینب
السلام ای فاطمه امّالبنین
السلام ای بانوی دنیا و دین
السلام ای همسر شیر خدا
مادر عباس شمشیر خدا
السلام ای بانوی بیت الولا
دامنت دانشسرای کربلا
السلام ای روح احساس و ادب
آسمان چار خورشید عرب
همدم و یار امام اهلبیت
مورد مهر تمام اهلبیت
دامنت مهد شهید علقمه
مادر فرزندهای فاطمه
روح پاکت بوده تسلیم حسین
چار ماهت گشته تقدیم حسین
مادر شیران شیر حق تویی
بلکه ناموس امیر حق تویی
ای به تو از زینب کبری سلام
از حسین آن یوسف زهرا سلام
ای ادب را ارث داده بر پسر
سه ستاره زاده یک قرص قمر
چون تو را ای پاک بانوی جلیل
خواستگاری کرد بر مولا عقیل
تا که گوشت این بشارت را شنفت
چهرهات مانند گل از هم شکفت
دیده بودی نیمه شب در خواب ناز
بر تو خندید آسمان با روی باز
بر سپهرت بود در رؤیا نگاه
ناگهان سه اختر و یک قرص ماه
یک به یک کردند سیر گلشنت
اوفتادند از فلک در دامنت
مصحف رؤیای تو تفسیر شد
خواب شیرینت عجب تعبیر شد
آسمانی را که دیدی در زمین
بود مولایت امیرالمؤمنین
آن سه اختر بود سه فرزند تو
سه فروغ دیده سه دلبند تو
ماه فرزند تو خیرالناس بود
شیر شیران عرب عباس بود
ای به قدر و رتبه برتر از همه
ای به حیدر جانشین فاطمه
ای بهار دامن زهراییات
لالههای سرخ عاشوراییات
ای سلام ما به خیرالناس تو
باب حاجات همه عباس تو
در عزای تو مدینه گریه کرد
ام کلثوم و سکینه گریه کرد
بر تو ای بانوی خلق عالمین
ریخت اشک فاطمه بنت الحسین
غم فزون در سینه از اندازه شد
داغ عباست دوباره تازه شد
روز تشییع تو ای بانوی دین
ریخت اشک چشم زینالعابدین
صبر تو سرچشمهای از صبر اوست
قبر پاکت هم کنار قبر اوست
شب به یاد غربتت دلها کباب
روزها زوار قبرت آفتاب
سینه یاد غربتت افروخته
دل شده مانند شمع سوخته
روز مرگ مادر ای نیکو سیر
میبرد تابوت مادر را پسر
حیف آنجا لالۀ یاست نبود
روز تشییع تو عباست نبود
در عزای چار فرزند شهید
عاقبت چون فاطمه قدت خمید
دادی از کف طاقت و آرام و صبر
میکشیدی چار صورت مثل قبر
مینشستی در کنار قبرها
گریه میکردی بسان ابرها
داشتی در خلوت و در انجمن
نالۀ عباس من عباس من
کی چراغ روشن و چشم ترم
نازنین فرزند بیدست و سرم
این شنیدم از کمینگه تاختند
دست عباس مرا انداختند
خصم چون دید از تنت افتاد دست
با عمود آهنین فرقت شکست
بود امیدت همه بر مشک آب
مشک شد بیآب و تو رفتی ز تاب
چشم گریان تو همچون چشم مشک
ریخت اشک و ریخت اشک و ریخت اشک
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
کاش بودی در کنار علقمه
میزدی گلبوسه باغ یاس را
روی خونآلودۀ عباس را
تو نبودی در کنار علقمه
جای تو صاحب عزا شد فاطمه
لالۀ خونین نثار یاس کرد
گریه بر بیدستی عباس کرد
اشک «میثم» وقف باغ یاس تو
لالهای بر تربت عباس تو