- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۳۴۹
- شماره مطلب: ۳۵۹۰
-
چاپ
عروس غم
این که این جا آرمیده روح کیست
چشم گریان و دل مجروح کیست
از کدامین چشمهای جوشیده است
وز کدامین بوستان روئیده است
این که قبرش منتهای غربت است
مادر نامآوران نهضت است
سروها محصول سروستان او
عشق تدریس دبیرستان او
با کدامین واژهها گویم سخن
ناتوان از وصف او افکار من
ملک عزت را از غیرت پاسدار
آبرو و عشق را آئینهدار
هم حمیده هم رشیده هم نجیب
در دو عالم بخت شد او را نصیب
ازدواجش با علی یک راز بود
در مقام معرفت ممتاز بود
تهنیت گویان عقدش طایفه
سفرهاش رنگی ز عشق و عاطفه
گاه عقدش اشکریز فاطمه
شد عروس غم کنیز فاطمه
عقد خود زین شرط امضا کرده بود
خویشتن را وقف زهرا کرده بود
با ولای حق قرین عشق بود
او امین سرزمین عشق بود
کیست او یار امیرالمؤمنین
مادر شیران نر، امّالبنین
دامنش گلخانهی گلهای یاس
مادر عباس، خود حیدرشناس
چون قدم بنهاد بر دارالولا
آن عروس شرمگین و باحیا
روی خاک افتاد و از دل ناله کرد
ناله بر زهرای هجده ساله کرد
گفت اینجا قتلگاه محسن است
خاطر آسوده، غیرممکن است
خانهای که روح هر آرامش است
هر طرف آثار دود آتش است
فاطمه ضربه در اینجا دیده است
فاطمه این جا به خون غلطیده است
حملهی قنفذ در این جا پا گرفت
انتقام بدر از زهرا گرفت
باید اینجا اشک و خون جاری کنم
زینب و کلثوم را یاری کنم
شور عاشورائیان سودای اوست
چون حسین ابن علی مولای اوست
چار فرزندی که او پرورده است
هر یکی بر یک قشون سرکرده است
شیر او اهل ادب پرورده است
همچو شجعان عرب پرورده است
شیر او صاحب علم پرورده است
یا که سقای حرم پرورده است
شیر او پرورده شیران دلیر
هر یکی در ملک حرّیت امیر
هر یکی جنگندهای بیواهمه
تحت فرمان حسین فاطمه
قصه امّالبنین شرح غم است
در غم او دیدهی گردون نم است
سید «خوشزاد» این لطف خداست
بر در امّالبنین حاجت رواست
-
عروس بنت اسد
کار امّالبنین گلآرایی است
باغ گلهای او تماشایی است
هر یکی نقش و رنگارنگ
تابلویی از شکوه و زیبایی است
-
عمری گریستم، که موظف به گریهام
هر جا که میروم ز غمت دیده پر نم است
هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است
یک لحظه بی محبت تو کی کشم نفس
دنیای بی حسین، برایم جهنم است
-
سلام ما بر تو و به حیدر صفدرت
در صف پیغمبران، آیت عظمی تویی
پیک خدا زینت مسجد الاقصی تویی
ماه درخشندۀلیله الاسری تویی
منبع نور رخ حضرت زهرا تویی
کعبه تویی دل تویی کعبۀ دل ها تویی
عروس غم
این که این جا آرمیده روح کیست
چشم گریان و دل مجروح کیست
از کدامین چشمهای جوشیده است
وز کدامین بوستان روئیده است
این که قبرش منتهای غربت است
مادر نامآوران نهضت است
سروها محصول سروستان او
عشق تدریس دبیرستان او
با کدامین واژهها گویم سخن
ناتوان از وصف او افکار من
ملک عزت را از غیرت پاسدار
آبرو و عشق را آئینهدار
هم حمیده هم رشیده هم نجیب
در دو عالم بخت شد او را نصیب
ازدواجش با علی یک راز بود
در مقام معرفت ممتاز بود
تهنیت گویان عقدش طایفه
سفرهاش رنگی ز عشق و عاطفه
گاه عقدش اشکریز فاطمه
شد عروس غم کنیز فاطمه
عقد خود زین شرط امضا کرده بود
خویشتن را وقف زهرا کرده بود
با ولای حق قرین عشق بود
او امین سرزمین عشق بود
کیست او یار امیرالمؤمنین
مادر شیران نر، امّالبنین
دامنش گلخانهی گلهای یاس
مادر عباس، خود حیدرشناس
چون قدم بنهاد بر دارالولا
آن عروس شرمگین و باحیا
روی خاک افتاد و از دل ناله کرد
ناله بر زهرای هجده ساله کرد
گفت اینجا قتلگاه محسن است
خاطر آسوده، غیرممکن است
خانهای که روح هر آرامش است
هر طرف آثار دود آتش است
فاطمه ضربه در اینجا دیده است
فاطمه این جا به خون غلطیده است
حملهی قنفذ در این جا پا گرفت
انتقام بدر از زهرا گرفت
باید اینجا اشک و خون جاری کنم
زینب و کلثوم را یاری کنم
شور عاشورائیان سودای اوست
چون حسین ابن علی مولای اوست
چار فرزندی که او پرورده است
هر یکی بر یک قشون سرکرده است
شیر او اهل ادب پرورده است
همچو شجعان عرب پرورده است
شیر او صاحب علم پرورده است
یا که سقای حرم پرورده است
شیر او پرورده شیران دلیر
هر یکی در ملک حرّیت امیر
هر یکی جنگندهای بیواهمه
تحت فرمان حسین فاطمه
قصه امّالبنین شرح غم است
در غم او دیدهی گردون نم است
سید «خوشزاد» این لطف خداست
بر در امّالبنین حاجت رواست