- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۱
- بازدید: ۸۵۹
- شماره مطلب: ۳۵۵۱
-
چاپ
دل خونین
دوباره اشک عزا جا به چشم ما کرده است
عزای آنکه مدینه بر او نوا کرده است
عزای آنکه به امّالبنین گرفت لقب
که او معاملهی عشق با خدا کرده است
مدینه فاطمهی دیگری ز کف داده
کسی که خدمت گلهای مرتضی کرده است
سلام باد بر آن زن که بر رخ زینب
ز بعد فاطمه آغوش مهر وا کرده است
یگانه مادر آزادهای که چار شهید
بپروریده و تقدیم کربلا کرده است
بقیع، اشک بیفشان ز داغ این بانو
که در حریم تو یک عمر گریهها کرده است
بقیع حُرمت او را نگاهدار که او
بعهد دوست چو عباس خود وفا کرده است
بیاد چار عزیزش کنار چار مزار
اگر چه با دل خونین عزا بپا کرده است
ولیک گریه او بود نذر داغ حسین
که زندگانی خود را به او فدا کرده است
دَمی که روضه عباس خواند و عاشورا
به قلب دشمن خود نیز رخنهها کرده است
که ای عزیز دلم قطع باد آن دستی
که دستهای رشیدت ز تن جدا کرده است
بچشم مادرت ای کاش مینشست آن تیر
که بسته چشم ترا و به مرگ وا کرده است
ز مشک آب و ز چشم تو خون خاک بریخت
چه تیر بود و کماندار کین جفا کرده است
شب وفات تو مادر مؤیدت بسرود
دوباره اشک عزا جا به چشم ما کرده است
-
نخل دین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
-
تجسّم غربت
سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش
بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش
سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت
گواه بر سخنم تربت امامانش
-
لطف بى کرانه
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش
-
ساقۀ عرش
سرچشمۀ خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقۀ عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
دل خونین
دوباره اشک عزا جا به چشم ما کرده است
عزای آنکه مدینه بر او نوا کرده است
عزای آنکه به امّالبنین گرفت لقب
که او معاملهی عشق با خدا کرده است
مدینه فاطمهی دیگری ز کف داده
کسی که خدمت گلهای مرتضی کرده است
سلام باد بر آن زن که بر رخ زینب
ز بعد فاطمه آغوش مهر وا کرده است
یگانه مادر آزادهای که چار شهید
بپروریده و تقدیم کربلا کرده است
بقیع، اشک بیفشان ز داغ این بانو
که در حریم تو یک عمر گریهها کرده است
بقیع حُرمت او را نگاهدار که او
بعهد دوست چو عباس خود وفا کرده است
بیاد چار عزیزش کنار چار مزار
اگر چه با دل خونین عزا بپا کرده است
ولیک گریه او بود نذر داغ حسین
که زندگانی خود را به او فدا کرده است
دَمی که روضه عباس خواند و عاشورا
به قلب دشمن خود نیز رخنهها کرده است
که ای عزیز دلم قطع باد آن دستی
که دستهای رشیدت ز تن جدا کرده است
بچشم مادرت ای کاش مینشست آن تیر
که بسته چشم ترا و به مرگ وا کرده است
ز مشک آب و ز چشم تو خون خاک بریخت
چه تیر بود و کماندار کین جفا کرده است
شب وفات تو مادر مؤیدت بسرود
دوباره اشک عزا جا به چشم ما کرده است