- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۳
- بازدید: ۱۳۲۲
- شماره مطلب: ۳۵۲۷
-
چاپ
با امّالبنین در بقیع
دوباره غربت و اندوه آشنای بقیع
غروب و گریهی یک زن به شانههای بقیع
صدای نوحه میآید از آشیانهی باد
گمان کنم که تو باشی غزلسرای بقیع
مرا صدا بزن از جادههای دور از من
بخوان که پر بکشد سینه در هوای بقیع
کجاست زورق پهلو شکستهات زهرا
کجاست تربت بانوی من کجای بقیع
صدای پای علی میرسد به گوشم آه!
و گریههای غریبانه در فضای بقیع
تو کوه بودی و دردی که در دلت گم بود
تو کوه بودی و ماندی در انزوای بقیع
هزار حوصله پروانه دادهای از دست
هزار سینه غزل خواندهای برای بقیع
بخوان دوباره بباران صدای خیست را
که حلم شعله گرفتهست جای جای بقیع
-
دو شعلهپوش مصمم
دو نوجوان مصمم، دو آفتاب مبرهن
دو گردباد مهاجم، دو شعله پوش زره تن
دو سهم دامن زینب، سرود آینه بر لب
چهار شانه و زیبا، سیاه چشم و فروتن
-
عطش و آتش
هر دو سرشار از عطش در آرزوی آتشند
هر دو مشتاق و غزلخوان رو به سوی آتشند
گاهی از آیینه میگیرند ردِ روشنی
گاه چون پروانهها در جستجوی آتشند
با امّالبنین در بقیع
دوباره غربت و اندوه آشنای بقیع
غروب و گریهی یک زن به شانههای بقیع
صدای نوحه میآید از آشیانهی باد
گمان کنم که تو باشی غزلسرای بقیع
مرا صدا بزن از جادههای دور از من
بخوان که پر بکشد سینه در هوای بقیع
کجاست زورق پهلو شکستهات زهرا
کجاست تربت بانوی من کجای بقیع
صدای پای علی میرسد به گوشم آه!
و گریههای غریبانه در فضای بقیع
تو کوه بودی و دردی که در دلت گم بود
تو کوه بودی و ماندی در انزوای بقیع
هزار حوصله پروانه دادهای از دست
هزار سینه غزل خواندهای برای بقیع
بخوان دوباره بباران صدای خیست را
که حلم شعله گرفتهست جای جای بقیع