- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۴
- بازدید: ۹۶۳
- شماره مطلب: ۳۴۲۲
-
چاپ
کرمِ بیان
تو تشنه میروی و زمان سفر شده
یا روزهای تیرهتر از شب سحر شده
گرم بیان خواهش خشک لبت شدم
دیدم لبت ز خون گلوی تو تر شده
شاید که تیر سینه من را هدف گرفت
از چه گلوی تو به سه شعبه سپر شده؟
این ساقۀ لطیف که با بوسه میشکست
حالا دو نیم از لب تیز تبر شده
یک دشت غرق هلهله و خنده روبروست
دریایی از تلاطم غم پشت سر شده
دور از نگاه منتظر مادرت، علی
تشییع و کفن و دفن تنت درد سر شده
آهسته زخم باز تو را بستهام ولی
حس میکنم که فاصلهاش بیشتر شده
-
خورشید کربلا
وقتی به روی نیزه سرت میشود بلند
آه از نهاد دور و برت میشود بلندزینب مقابل سر تو میخورد زمین
گرچه دوباره پشت سرت میشود بلند -
زینب به پای تشت تو از دست میرود
گل کرده در زمین، کرم آسمانیت
آغوش باز میرسد از مهربانیت
حالا بیا و سفره مینداز سفرهدار
حالت خراب میشود و ناتوانیت
دارد مرا شبیه خودت پیر میکند
جان برده از تمام تنم نیمهجانیت
-
فکر دریا
وقتی گدایی را پناهی نیست دیگر
جز کوچۀ چشم تو راهی نیست دیگر
جز تو به حاجتها الهی نیست دیگر
این جذبهها خواهی نخواهی نیست دیگر
کرمِ بیان
تو تشنه میروی و زمان سفر شده
یا روزهای تیرهتر از شب سحر شده
گرم بیان خواهش خشک لبت شدم
دیدم لبت ز خون گلوی تو تر شده
شاید که تیر سینه من را هدف گرفت
از چه گلوی تو به سه شعبه سپر شده؟
این ساقۀ لطیف که با بوسه میشکست
حالا دو نیم از لب تیز تبر شده
یک دشت غرق هلهله و خنده روبروست
دریایی از تلاطم غم پشت سر شده
دور از نگاه منتظر مادرت، علی
تشییع و کفن و دفن تنت درد سر شده
آهسته زخم باز تو را بستهام ولی
حس میکنم که فاصلهاش بیشتر شده