- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۱۴
- بازدید: ۱۱۵۳
- شماره مطلب: ۳۲۱۴
-
چاپ
سرود عاطفه
خوشم که ذاکر امّالبنینم
ز جان مدحتگر امّالبنینم
گل باغ وفا امّالبنین است
یم صدق و صفا امّالبنین است
قدم بنهاد در بیت امامت
ز قامت کرد او بر پا قیامت
فروغ طلعتش در خانۀ عشق
تجلّی کرد بر کاشانۀ عشق
سرود عاطفه، در زیر لب داشت
ز سوز عشق، در دل تاب و تب داشت
امیرالمؤمنین را همسر است او
که بر فرق کرامت افسر است او
به فرزندان زهرا یاوری کرد
به جای فاطمه او مادری کرد
صدف شد دامن آن پاک مادر
به یک دُر گرانقدر و سه گوهر
چو پروانه به گرد شمع توحید
ز روی شوق او همواره گردید
بگفتا من کنیز زینبینم
هماره آستان بوس حسینم
خدا مزد فداکاری او را
عطا فرمود فرزندی دل آرا
چه فرزندی که خیرالنّاس باشد
جهان معرفت عبّاس باشد
به فرزندی که کانون ادب بود
شجاعی از شجاعان عرب بود
چه فرزندی که در روز ولادت
به دستش بوسه زد میر ولایت
علمدار وفادار حسین است
به میثاق وفا یار حسین است
چراغ پر فروغ بزم عشق است
به دشت خون، شکوه رزم عشق است
اباالفضل آیت فضل و مروّت
اباالفضل اسوۀ صدق و فتوّت
اباالفضل آفتاب بُرج عشق است
درخشان گوهری از دُرج عشق است
اباالفضل اختری از بُرج دین است
فروغ دیدهی امّالبنین است
سلام از «حافظی» امّالبنین را
که یاری کرد امیرالمؤمنین را
-
نوای عشق
آیینۀ حقنمای عشق است حسین
در نای زمان، نوای عشق است حسین
بر فُلک نجات، آن دُر بحر شرف
فرهیخته ناخدای عشق است حسین
-
فُلک نجات
محبوب تمام کائنات است حسین
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
دین نبوی زنده شد از کشتن او
احیاگر ذکر صلوات است حسین
-
دامن بیتالولا
شمع عفّت را تویی فانوس، یا امّالبنین
غیرت الله را تویی ناموس، یا امّالبنین
تا نهادی پا به بیت غیرت الله قطرهوار
وصل گردیدی به اقیانوس، یا امّالبنین
-
گلبن نور
در یم عصمت، دُر نایاب، یا امّالبنین
اسوهی زن، در همه آداب، یا امّالبنین
شد صدف دامان پاک تو، به دریای ولا
از برای چار دُر ناب، یا امّالبنین
سرود عاطفه
خوشم که ذاکر امّالبنینم
ز جان مدحتگر امّالبنینم
گل باغ وفا امّالبنین است
یم صدق و صفا امّالبنین است
قدم بنهاد در بیت امامت
ز قامت کرد او بر پا قیامت
فروغ طلعتش در خانۀ عشق
تجلّی کرد بر کاشانۀ عشق
سرود عاطفه، در زیر لب داشت
ز سوز عشق، در دل تاب و تب داشت
امیرالمؤمنین را همسر است او
که بر فرق کرامت افسر است او
به فرزندان زهرا یاوری کرد
به جای فاطمه او مادری کرد
صدف شد دامن آن پاک مادر
به یک دُر گرانقدر و سه گوهر
چو پروانه به گرد شمع توحید
ز روی شوق او همواره گردید
بگفتا من کنیز زینبینم
هماره آستان بوس حسینم
خدا مزد فداکاری او را
عطا فرمود فرزندی دل آرا
چه فرزندی که خیرالنّاس باشد
جهان معرفت عبّاس باشد
به فرزندی که کانون ادب بود
شجاعی از شجاعان عرب بود
چه فرزندی که در روز ولادت
به دستش بوسه زد میر ولایت
علمدار وفادار حسین است
به میثاق وفا یار حسین است
چراغ پر فروغ بزم عشق است
به دشت خون، شکوه رزم عشق است
اباالفضل آیت فضل و مروّت
اباالفضل اسوۀ صدق و فتوّت
اباالفضل آفتاب بُرج عشق است
درخشان گوهری از دُرج عشق است
اباالفضل اختری از بُرج دین است
فروغ دیدهی امّالبنین است
سلام از «حافظی» امّالبنین را
که یاری کرد امیرالمؤمنین را